به گوش باشید شب، سایه سیاهش را بر سر شهر افکنده و سکوت تن
به گوش باشید شب، سایه سیاهش را بر سر شهر افکنده و سکوت تنها همهمه کوچه ها بود. منزل ها به تدریج پلک هایشان را می بستند تا به خوابی سنگین فرو روال، مرد، در امتداد کوچه گام برمی داشت و نگاه جست وجوگرش رابه اطراف می دوخت. خستگی مهمان تنش بودو خواب مهیای ورود به چشمانش، ولی گام هایش محکم بود
حالا بفهم هایمان اشکارانه
حالا بفهم هایمان اشکارانه
۹.۷k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.