فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:27
.............................................................
کره شمالی عمارت/
جین: او یادم رفت بگم.. تا دوساعت دیگه گوشی و اصلحه ها میرسه دستتون.. درمورد لباس هم.. جیسو تو میتونی باهام بیای بریم واسه همه لباس بخریم!
جیمین: خودمون دست و پا داریم بخداا!
کانگ هی: خلاصه بگم پاشید ی کوفتی درست کنید بخوریم
لیسا: ببخشید آقای محترم از کجا اومدید برگردید همونجا..
جین: خب شماهم بیزحمت برید مکان مراسم رو پیدا کنید و خودتون پول بدید به لباس..
کوک: خفه شو.. پول رو تو حساب میکنی؟! چرت میگه اصن خودم غذا میپزم..
جنی: میشه بریم بیرون ؟!
جین: پول رو کی حساب میکنه؟!
جنی: یعنی خاک تو سرتون این همه پول دارید حاضرنیستین پول یه کوفت رو بدید! پاشید لباس بپوشید بریم...من پولو میدم...
همه حاضر شدن و راه افتادن روبه نزدیک ترین رستوران..
جین و کانگ هی با ماشین خودشون و گروه جنی و تهیونگ جدا از هم با دوماشین راه افتادن..
۱۵مین بعد/
رسیدن و از ماشین پیاده شدن...
غذاهارو سفارش دادن و شروع کردن به غذا خوردن..
لیسا: عجب چیزیه*با دهن پر*
جنی: پرخوری نکن چاق میشی!
لیسا: میکنم اصن به تو چه!
کوک: من پارتنر چاق نمیخامااا!
لیسا: دلتم بخواد من با این خوشگلی..
رزی: تو گی که..
کوک: رو حصابم راه نرو
دایون: هوی جیمین حواسم نبود لباست کثیف شد..
جیمین: چرااا آخهه چراا به کدامین گناه آخهههه دایون*داد*
جین: اینا همیشه اینجوری میکنن؟!
جیسو: ها.. آره بابا بعضی وقتا منم جزو شونم..
کانگ هی: پاشید بریم خونه جنی.. قرار بود تو پول...
جنی: کارتم یادم رفت عزیزم ببخشید*لبخند*
کوک: چی نیاوردی؟! الان پول این همه کوفت رو چجوری بدیم؟!
جیمین: بپیچونیم و فرار کنیم؟!
رزی: موافقم فرار کنیم!..
لیسا: *خنده بلند*
دایون: چته تو؟!
لیسا: گارسون از اولش پشت سرتون گوش میداد*خنده بلندتر*
رزی: ایده جیمین بود!
جیمین: آدم فروش..
تهیونگ: خفهه*داد*
جین: تهیونگ این بارو به حساب شما؟!
تهیونگ: شما فقط یکم آبرو بزارید واسمون خودم هربار پول میدم..
کانگ هی: ایول پسر خوب..
جیسو: میدونستم تو خیلییی آدم فعمیده ای هستی..
تهیونک: عاره ارواح عمت
تهیونگ پول رو حساب کرد و به عمارت برگشتن
پارت:27
.............................................................
کره شمالی عمارت/
جین: او یادم رفت بگم.. تا دوساعت دیگه گوشی و اصلحه ها میرسه دستتون.. درمورد لباس هم.. جیسو تو میتونی باهام بیای بریم واسه همه لباس بخریم!
جیمین: خودمون دست و پا داریم بخداا!
کانگ هی: خلاصه بگم پاشید ی کوفتی درست کنید بخوریم
لیسا: ببخشید آقای محترم از کجا اومدید برگردید همونجا..
جین: خب شماهم بیزحمت برید مکان مراسم رو پیدا کنید و خودتون پول بدید به لباس..
کوک: خفه شو.. پول رو تو حساب میکنی؟! چرت میگه اصن خودم غذا میپزم..
جنی: میشه بریم بیرون ؟!
جین: پول رو کی حساب میکنه؟!
جنی: یعنی خاک تو سرتون این همه پول دارید حاضرنیستین پول یه کوفت رو بدید! پاشید لباس بپوشید بریم...من پولو میدم...
همه حاضر شدن و راه افتادن روبه نزدیک ترین رستوران..
جین و کانگ هی با ماشین خودشون و گروه جنی و تهیونگ جدا از هم با دوماشین راه افتادن..
۱۵مین بعد/
رسیدن و از ماشین پیاده شدن...
غذاهارو سفارش دادن و شروع کردن به غذا خوردن..
لیسا: عجب چیزیه*با دهن پر*
جنی: پرخوری نکن چاق میشی!
لیسا: میکنم اصن به تو چه!
کوک: من پارتنر چاق نمیخامااا!
لیسا: دلتم بخواد من با این خوشگلی..
رزی: تو گی که..
کوک: رو حصابم راه نرو
دایون: هوی جیمین حواسم نبود لباست کثیف شد..
جیمین: چرااا آخهه چراا به کدامین گناه آخهههه دایون*داد*
جین: اینا همیشه اینجوری میکنن؟!
جیسو: ها.. آره بابا بعضی وقتا منم جزو شونم..
کانگ هی: پاشید بریم خونه جنی.. قرار بود تو پول...
جنی: کارتم یادم رفت عزیزم ببخشید*لبخند*
کوک: چی نیاوردی؟! الان پول این همه کوفت رو چجوری بدیم؟!
جیمین: بپیچونیم و فرار کنیم؟!
رزی: موافقم فرار کنیم!..
لیسا: *خنده بلند*
دایون: چته تو؟!
لیسا: گارسون از اولش پشت سرتون گوش میداد*خنده بلندتر*
رزی: ایده جیمین بود!
جیمین: آدم فروش..
تهیونگ: خفهه*داد*
جین: تهیونگ این بارو به حساب شما؟!
تهیونگ: شما فقط یکم آبرو بزارید واسمون خودم هربار پول میدم..
کانگ هی: ایول پسر خوب..
جیسو: میدونستم تو خیلییی آدم فعمیده ای هستی..
تهیونک: عاره ارواح عمت
تهیونگ پول رو حساب کرد و به عمارت برگشتن
۵.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.