وقتی پسر خالت میخواست برات روی سینت تتو بزنه
وقتی پسر خالت میخواست برات روی سینت تتو بزنه
در خواستی
ویو ات
امروز میخوام برم پیش جونگکوک برام تتو بزنه
من به جونگکوک یکم حس دارم(بچه ها یکم فقط یکم😂🤏)
لباس یه نیم تنه پوشیدم بعدش یه تیشرت روش پوشیدم شلوارمم پوشیدم به سمت لوکیشن راه افتادم
(بعد رسیدن)
سلام
_سلام خانم ات
من وقت تتو داشتم (با حالت خنده میگه)
_بله بله بفرمایید(خندیدن)
_ات بیا اینجا بخواب تا تتوی شما رو شروع کنم
باشه فقط من میخوام تتو روی قفسه سینم باشه
_اهان خب باید لباست و در بیاری
باشه تیشرت روی لباسم و در اوردم و رفتم خوابیدم روی تخت
_میخوام شروع کنم درد داره ها
شروع کن.... وقتی داشت کارشو میکرد معلوم بود خیلی عرق کرده بعد از یک ساعت تموم شد نشستم رو تخت و چشمم روی بدجایی افتاد هر لحظه گفتم الان شلوارش پاره میشه
معلوم خیلی نیاز داره
از تخت اومدم پایین رفتم جلو اینه بلند به جونگکوک گفتم قشنگ شد؟ همون موقع منو محکم کوبید به دیوار
اخ کمرم
_ات اینجا وایسا
باشه... تا اینو گفتم رفت بیرون بلند گفتم امروز من دیگه کاری نمیکنم برید خونه
_ات واسه من دلبری میکنی حالا باید جونگکوک کوچولو بخوابونی
چی میگی کوک؟
_عه کوک...
تا اینو گفت شروع کرد لبامو ببوسه عمیق میبوسید
همراهی نمیکردم که یهو لبمو گاز گرف که با دستام هلش دادم بره کنار که با اینکارم کشید کنار
اخ لبم با بغض گفتم ارومتر
_ببخشید حالا چرا بغض کردی
هیچی
_باشه پس
دستام و بالا سرم قفل کرد و شروع کرد رو گردنم کیس مارک بزاره
حمایت ها کم شده🙂🤏🏻
ولی خدایی براتون پارت میزارم از این به بعد
ببخشید:)
در خواستی
ویو ات
امروز میخوام برم پیش جونگکوک برام تتو بزنه
من به جونگکوک یکم حس دارم(بچه ها یکم فقط یکم😂🤏)
لباس یه نیم تنه پوشیدم بعدش یه تیشرت روش پوشیدم شلوارمم پوشیدم به سمت لوکیشن راه افتادم
(بعد رسیدن)
سلام
_سلام خانم ات
من وقت تتو داشتم (با حالت خنده میگه)
_بله بله بفرمایید(خندیدن)
_ات بیا اینجا بخواب تا تتوی شما رو شروع کنم
باشه فقط من میخوام تتو روی قفسه سینم باشه
_اهان خب باید لباست و در بیاری
باشه تیشرت روی لباسم و در اوردم و رفتم خوابیدم روی تخت
_میخوام شروع کنم درد داره ها
شروع کن.... وقتی داشت کارشو میکرد معلوم بود خیلی عرق کرده بعد از یک ساعت تموم شد نشستم رو تخت و چشمم روی بدجایی افتاد هر لحظه گفتم الان شلوارش پاره میشه
معلوم خیلی نیاز داره
از تخت اومدم پایین رفتم جلو اینه بلند به جونگکوک گفتم قشنگ شد؟ همون موقع منو محکم کوبید به دیوار
اخ کمرم
_ات اینجا وایسا
باشه... تا اینو گفتم رفت بیرون بلند گفتم امروز من دیگه کاری نمیکنم برید خونه
_ات واسه من دلبری میکنی حالا باید جونگکوک کوچولو بخوابونی
چی میگی کوک؟
_عه کوک...
تا اینو گفت شروع کرد لبامو ببوسه عمیق میبوسید
همراهی نمیکردم که یهو لبمو گاز گرف که با دستام هلش دادم بره کنار که با اینکارم کشید کنار
اخ لبم با بغض گفتم ارومتر
_ببخشید حالا چرا بغض کردی
هیچی
_باشه پس
دستام و بالا سرم قفل کرد و شروع کرد رو گردنم کیس مارک بزاره
حمایت ها کم شده🙂🤏🏻
ولی خدایی براتون پارت میزارم از این به بعد
ببخشید:)
۴۰.۵k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.