از یه جایی به بعد
از یه جایی به بعد
دیگه دوست نداری هیچ کس رو
به خلوتت راه بدی، حتی اگه تنهایی کلافت کرده باشه ...
از یه جایی به بعد وقتی کسی
بهت میگه دوست دارم فقط لبخند میزنی
و ازش فاصله میگیری ...
از یه جایی به بعد فقط یه حس داری
حس بی تفاوتی ... نه از دوست داشتنا
خوشحال میشی و نه از دوست نداشتنا ناراحت ...
از یه جایی به بعد حتی اگه
همه چیزم درست باشه هیچ ارزشی نداره
مثلا محبتی که به یه نفر میتونست
بکنه ولی نکرد بعدش هر چقدر
خوبی کنه فایده ای نداره ...
از یه جایی به بعد به تمام اتفاقهای زندگیت فقط لبخند میزنی و سکوت
می کنی
از یه جایی به بعد آدم دیگه صداش
در نمیاد فقط دلش میشکنه
اشکش درمیاد ...
دیگه دوست نداری هیچ کس رو
به خلوتت راه بدی، حتی اگه تنهایی کلافت کرده باشه ...
از یه جایی به بعد وقتی کسی
بهت میگه دوست دارم فقط لبخند میزنی
و ازش فاصله میگیری ...
از یه جایی به بعد فقط یه حس داری
حس بی تفاوتی ... نه از دوست داشتنا
خوشحال میشی و نه از دوست نداشتنا ناراحت ...
از یه جایی به بعد حتی اگه
همه چیزم درست باشه هیچ ارزشی نداره
مثلا محبتی که به یه نفر میتونست
بکنه ولی نکرد بعدش هر چقدر
خوبی کنه فایده ای نداره ...
از یه جایی به بعد به تمام اتفاقهای زندگیت فقط لبخند میزنی و سکوت
می کنی
از یه جایی به بعد آدم دیگه صداش
در نمیاد فقط دلش میشکنه
اشکش درمیاد ...
۹.۸k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱