واقعیت این است که از زندگی خرسند نیستم. گاهی از آن بیزار
واقعیت این است که از زندگی خرسند نیستم. گاهی از آن بیزار میشوم و بی توجه،درواقع هرچقدر آن را به مسخرگی گذرانم به شکلی مسخره تر گذشت. اما اراده و تلاشم را به کار میگیرم و سعی میکنم دنبال هدف و انگیزه ای بگردم اما چیزی پیدا نمیکنم. زندگی به پوچیه داستان کتابی است که پایانش را از قبل میدانی. این بستگی به تو دارد که این کتاب را تا انتهایش بخوانی یا رهایش کنی. خیلی فکر کردم اما دلیلی برای انگیزه و ادامه اش پیدا نکردم . چه میشود کرد؟!تنها کار عاقلانه ای که میشود کرد این است که زندگی را برای خودم سخت نکنم و به خواندن این کتاب تا انتهایش ادامه دهم شاید وقتی به قسمت میانی کتاب برسم همه چیز متفاوت تر اتفاق بیوفتد .
@ابدی
@ابدی
۱۹۰.۳k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.