داستان من و تو هیچ وقت کلیشه نمی شود
داستان من و تو هیچوقت کلیشه نمیشود
میدانی من با اطمینان میگویم هیچکس قرار نیست دیگری را جوری که من نگاهت میکنم، نگاه کند. این آدمها همهی کینهها را خریدهاند و پولشان که تمام شده، باقیِ نفرتها را با شادیهایِ عتیقهشان طاق زدند و در نهایت بدیها را نفس کشیدهاند. انگار فقط من و تو ماندهایم لای کتابِ شاملو و در شهر مجنون تنها بهجا مانده از تاریخِ حسی به نام عشق هستیم.
تصدقت رَوم غزلِ موردعلاقهی من.
اگر حال کسی من را، من خطاب میکند لیک به خاطر وجود توست. من بدونِ تو، بیمعنیام، پوچم، خالیام و.. فروغِ چشمانم، از عاشقِ دلباختهی تو ماهساز به قلبِ تو.
میدانی من با اطمینان میگویم هیچکس قرار نیست دیگری را جوری که من نگاهت میکنم، نگاه کند. این آدمها همهی کینهها را خریدهاند و پولشان که تمام شده، باقیِ نفرتها را با شادیهایِ عتیقهشان طاق زدند و در نهایت بدیها را نفس کشیدهاند. انگار فقط من و تو ماندهایم لای کتابِ شاملو و در شهر مجنون تنها بهجا مانده از تاریخِ حسی به نام عشق هستیم.
تصدقت رَوم غزلِ موردعلاقهی من.
اگر حال کسی من را، من خطاب میکند لیک به خاطر وجود توست. من بدونِ تو، بیمعنیام، پوچم، خالیام و.. فروغِ چشمانم، از عاشقِ دلباختهی تو ماهساز به قلبِ تو.
۵.۹k
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.