چطور میتوانی مرا ترک کنی، وقتی میدانی من به جز تو کسی را
چطور میتوانی مرا ترک کنی، وقتی میدانی من به جز تو کسی را نداشتم؟ چطور میتوانی اشك ِ مرا که از اعماق وجود تورا میخواستم، در بیاوری؟ چطور میتوانی مرا به حالِ خود بگذاری؟ چطور میتوانی انقدر ساده از من بگذری، آن هم وقتی میدانی من بدونِ وجود پاکت هیچ نیستم؟ چطور میتوانی با مجنونِ خودت اینگونه رفتار کنی؟ چرا؟ چرا عزیزکم؟ عزیزکم تو میدانستی که همه چیزِ من بودی. میدانم شاید تا ابد به هم نرسیم، اما من میخواهم بدانی قرار نیست از دوست داشتنت دست بردارم.
- آبـیِ من، به خوبی میدانی که صاحبِ قلبِ من کیست.. من میخواهم فقط برایِ تو باشم، آبی. مرا ترک نکن، ابی؛ مرا تنها به حال خود نگذار، تو آخرین ذوقِ دخترکت هستی.
آبـیِ من ٬ میدانی چیست؟ هیچکس به قدر تو مهم نبوده است، هیچکس تو نشده است، صدایِ کسی به زیبایی صدایـٹ نبود، نگاههای هیچکس مثل نگاههای تو نبود، لبان کسی جز
" تو " آرامش نداشت، لبخند کسی به زیبایی لبخندت نبود، دستانِ کسی جز تو گرمی نداشت، زیبایی چهرهات هم که نگویم، چشمهای کسی مثل چشمانِ تو ٬ مرا غرق نمیکرد،
یك تارِ مویت .. به کلِ این دنیا میارزد ابی. اینگونه بود که کلمات برای توصیف تو کم است؛
_ نوشته ای برای آبیِ من.
- آبـیِ من، به خوبی میدانی که صاحبِ قلبِ من کیست.. من میخواهم فقط برایِ تو باشم، آبی. مرا ترک نکن، ابی؛ مرا تنها به حال خود نگذار، تو آخرین ذوقِ دخترکت هستی.
آبـیِ من ٬ میدانی چیست؟ هیچکس به قدر تو مهم نبوده است، هیچکس تو نشده است، صدایِ کسی به زیبایی صدایـٹ نبود، نگاههای هیچکس مثل نگاههای تو نبود، لبان کسی جز
" تو " آرامش نداشت، لبخند کسی به زیبایی لبخندت نبود، دستانِ کسی جز تو گرمی نداشت، زیبایی چهرهات هم که نگویم، چشمهای کسی مثل چشمانِ تو ٬ مرا غرق نمیکرد،
یك تارِ مویت .. به کلِ این دنیا میارزد ابی. اینگونه بود که کلمات برای توصیف تو کم است؛
_ نوشته ای برای آبیِ من.
۷.۵k
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.