مزد شعرم
عنوان : مزد شعرم
مزد شعرم را گرفتم ، دوش هنگام سحر
وزن هر بیتم شدی اما چرا من بی خبر
خواب چشمانم شدی در هر ردیف شعر عشق
قافیه گریان شد از دیدار اشک در به در
با دلم گفتم مدارا کن که در اوصاف عشق
شعر ، جوهر ، قلب ، عاشق ، دل نویسد این اثر
تا شنید اسرار دل ، جوهر چه رنگ خون گرفت
حکم زد هجران کن از دل ، نیست قلبت معتبر
غرق رویای دلت گشتی شدی دور از خودت
فاصله کم کن بیا نزدیکِ دورم بی خطر
رسم و عادت را فراموشش کن ای مجنون عشق
آب کم جو تشنه گرد و از خدا لیلی بخر
تاجر شهر سمرقند است و بازارش چه داغ
عاشقان تشنه بینی در بلا و رنجبر
پارسا اینک زدم قیمت غزل های تو را
مزد اشعارت منم نقد و به جانت بی ضرر
سروده سید قاسم باقری متخلص به پارسا
@parsapoet
مزد شعرم را گرفتم ، دوش هنگام سحر
وزن هر بیتم شدی اما چرا من بی خبر
خواب چشمانم شدی در هر ردیف شعر عشق
قافیه گریان شد از دیدار اشک در به در
با دلم گفتم مدارا کن که در اوصاف عشق
شعر ، جوهر ، قلب ، عاشق ، دل نویسد این اثر
تا شنید اسرار دل ، جوهر چه رنگ خون گرفت
حکم زد هجران کن از دل ، نیست قلبت معتبر
غرق رویای دلت گشتی شدی دور از خودت
فاصله کم کن بیا نزدیکِ دورم بی خطر
رسم و عادت را فراموشش کن ای مجنون عشق
آب کم جو تشنه گرد و از خدا لیلی بخر
تاجر شهر سمرقند است و بازارش چه داغ
عاشقان تشنه بینی در بلا و رنجبر
پارسا اینک زدم قیمت غزل های تو را
مزد اشعارت منم نقد و به جانت بی ضرر
سروده سید قاسم باقری متخلص به پارسا
@parsapoet
۱.۸k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.