Hēyf✨
Hēyf✨
Part: 5
[Start]
امیر:کمرشو ولکردم و نشستم رو صندلی
رنگش مثل گچ شده بود
چیشده؟!
اهو:هیچی
***
اهو:روی تخت چشام گرم شده بود
حس کردم تخت بالا و پایین شد
نفسمو بیرون دادم
نفسای گرمی ب گردنم نزدیکو نزدیک تر میشد
بوسه خیس و سردی روی گردنم ایجاد شد و موهای تنم سیخ شد
امیر:سرمو گذاشتم رو بالش و زل زدم ب ماه
من اون ادمی ک فک میکنی نیستم!شبا نیازی ب ترس نیست
من خودمم ناموس دارم دیگه نه؟!
اهو:چشامو باز کردم و برگشتم سمتش
امیر:از بالا نگاش کردم چیه؟!
اهو:قانع شدم
امیر:خوبه
اهو:دستمو اروم سُر دادم رو سینش و سوسکی رفتم تو بغلش
امیر:دستمو بستم و بغلش کردم
چشامو بستم و موهاشو بو میکردم
امیر:با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم
رهام:کجاییییی
امیر:خواب موندم
رهام:دادا ریدم ی لحظه
دیرنکردی کنسل شده جلسه
امیر:عه
نیام پس!
رهام:دلیل بر این نیست چون کنسل شده نیای
امیر:خب حالا
رهام:پاشو
امیر:باشه خدافس
نگاهی سمت اهو انداختم با قیافه خری خواب بود
لبخندی زدم ازجام پاشدم
اهو:نرو
امیر:دیر کرد
اهو:نرو
امیر:قشنگم دیره ب...
اهو:میری؟!برو خدافس
امیر:عصبی دستی بین موهام کشیدم برگشتم رو تخت از کمرش گرفتم و کشیدمش سمت خودم سرمو بردم بین گردنش و تند تند با نفسایی داغ گردنشو کبود کردم!
Part: 5
[Start]
امیر:کمرشو ولکردم و نشستم رو صندلی
رنگش مثل گچ شده بود
چیشده؟!
اهو:هیچی
***
اهو:روی تخت چشام گرم شده بود
حس کردم تخت بالا و پایین شد
نفسمو بیرون دادم
نفسای گرمی ب گردنم نزدیکو نزدیک تر میشد
بوسه خیس و سردی روی گردنم ایجاد شد و موهای تنم سیخ شد
امیر:سرمو گذاشتم رو بالش و زل زدم ب ماه
من اون ادمی ک فک میکنی نیستم!شبا نیازی ب ترس نیست
من خودمم ناموس دارم دیگه نه؟!
اهو:چشامو باز کردم و برگشتم سمتش
امیر:از بالا نگاش کردم چیه؟!
اهو:قانع شدم
امیر:خوبه
اهو:دستمو اروم سُر دادم رو سینش و سوسکی رفتم تو بغلش
امیر:دستمو بستم و بغلش کردم
چشامو بستم و موهاشو بو میکردم
امیر:با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم
رهام:کجاییییی
امیر:خواب موندم
رهام:دادا ریدم ی لحظه
دیرنکردی کنسل شده جلسه
امیر:عه
نیام پس!
رهام:دلیل بر این نیست چون کنسل شده نیای
امیر:خب حالا
رهام:پاشو
امیر:باشه خدافس
نگاهی سمت اهو انداختم با قیافه خری خواب بود
لبخندی زدم ازجام پاشدم
اهو:نرو
امیر:دیر کرد
اهو:نرو
امیر:قشنگم دیره ب...
اهو:میری؟!برو خدافس
امیر:عصبی دستی بین موهام کشیدم برگشتم رو تخت از کمرش گرفتم و کشیدمش سمت خودم سرمو بردم بین گردنش و تند تند با نفسایی داغ گردنشو کبود کردم!
۲۳۰
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.