پنج ماه بعد:
پنج ماه بعد:
خب پنج ماه به راحتی و سختی گذشت!
راحتیش برای ات بود که به فرانسه سفر کرد و اونجا منشی یک شرکت شد
و سختیش برای کوک بود؟مگه یک مافیا میتونه سخت باشه چیزی براش؟
هیچکس نفهمید چرا جونکوک پنج ماه صبر کرد با اینکه توی این پنج ماه رد ات رو زده بود!!یعنی میخواد برعکس دوسال پیش که ات رو دزدید عمل کنه؟جئون بزرگ ترین مافیای کره هر دونه حرکتش یک سوپرایز بود اما اون توی این پنج ماه به طرز فوق العاده ای تغییر کرده بود
جئونی شد که هر حرکت پاهاش باعث لرزش بدنای افراد بار و خود بار بود!!اوه کلاهش!!کلاه جئون که باعث دیده شدن پوزخند ترسناکش میشد!!جونگکوک توی پنج به شدت تغییر کرد ولی کی دلیلشو فهمید؟هیچکس
به سمت طبقه بالای بار رفت،طبقه مخصوص قمار
با ورود جئون حتی افرادی که توی مستی چیزی نمیفهمیدند میترسیدند با اینکه کلاهش چشمایی با همزادیه کوهستان را میپوشاند اما اون پوزخند معروف جئون که همه با دیدنش میلرزند از ترس نشان داده میشد!!
نشست پشت میز و به پیرمرد خرفت جلوش خیره شد
کلاهش را در اورد و داد دست بادیگارد و دوباره پوزخند زهرالودش رو زد:مکس؟خوشحالم میبینمت!!
مکس یک فرد روسی بود با چشمانی خاکستری و صورتی چروکیده!!جئون هیچوقت از مکس خوشش نمیومد!!
مکس:میدونم جئون میدونم...بازیو شروع نکنیم؟
جئون پوزخندی زد با تظاهر کردن مکس!!مکس مثل چی از جونگکوک میترسید ولی تظاهر!!
.
.
.
مکس با لبخند پیروز مندانه و جئون با پوزخند زهرالود به همدیگر خیره شدن!!
مکس:برگه اخره جئون من بردم!!
جئون:خوشبحالت!!(پوزخند)
مکس پر قدرت برگه رو انداخت و لبخند بلندی زد...مکس باید خوش حال میبود که از جونگکوک میبرد چون اون اولین نفری بود که جونگکوک رو شکست میداد همیشه جئون برنده بود
مکس بلند شد و بلند خندید:دیدی جئون من بردم!!
جئون:خیلی عجولی مکس!!
مکس خندش خشک شد و سوالی جونگکوک رو نگاه کرد!!
کوک اخرین برگه ی توی دستش رو انداخت و بوم!!
بازم یک حرکت سوپرایزیه دیگه!!
مکس:چیییی؟
جئون:میبینی مکس؟آس انداختم!!
مکس:آ...س؟اما توکه داشتی میباختی!!
جئون:سوپرایز!!میبینی که من بردم!!پولارو بده بادیگارد شب خوش اقای مکس!!
کلاهشو گرفت و کشید پایین که فقط پوزخندش دیده شه و رفت پایین با رفتنش به پایین همجا سکوت شد و نفسا حبس شد جئون با اون پوزخند ترسناکش از اون بار خارج شد و همه باهم نفساشونو بیرون دادن!!جو سنگین شده و تشنج جمع از بین رفت و همه از نبود جئون مطمئن شدن و با خیال راحت شروع کردن به پارتی و دختر*بازی و...
و اما ات!!وقتش رسیده بود جئون حساب اون توله ی توی فرانسه رو برسه!!
خب پنج ماه به راحتی و سختی گذشت!
راحتیش برای ات بود که به فرانسه سفر کرد و اونجا منشی یک شرکت شد
و سختیش برای کوک بود؟مگه یک مافیا میتونه سخت باشه چیزی براش؟
هیچکس نفهمید چرا جونکوک پنج ماه صبر کرد با اینکه توی این پنج ماه رد ات رو زده بود!!یعنی میخواد برعکس دوسال پیش که ات رو دزدید عمل کنه؟جئون بزرگ ترین مافیای کره هر دونه حرکتش یک سوپرایز بود اما اون توی این پنج ماه به طرز فوق العاده ای تغییر کرده بود
جئونی شد که هر حرکت پاهاش باعث لرزش بدنای افراد بار و خود بار بود!!اوه کلاهش!!کلاه جئون که باعث دیده شدن پوزخند ترسناکش میشد!!جونگکوک توی پنج به شدت تغییر کرد ولی کی دلیلشو فهمید؟هیچکس
به سمت طبقه بالای بار رفت،طبقه مخصوص قمار
با ورود جئون حتی افرادی که توی مستی چیزی نمیفهمیدند میترسیدند با اینکه کلاهش چشمایی با همزادیه کوهستان را میپوشاند اما اون پوزخند معروف جئون که همه با دیدنش میلرزند از ترس نشان داده میشد!!
نشست پشت میز و به پیرمرد خرفت جلوش خیره شد
کلاهش را در اورد و داد دست بادیگارد و دوباره پوزخند زهرالودش رو زد:مکس؟خوشحالم میبینمت!!
مکس یک فرد روسی بود با چشمانی خاکستری و صورتی چروکیده!!جئون هیچوقت از مکس خوشش نمیومد!!
مکس:میدونم جئون میدونم...بازیو شروع نکنیم؟
جئون پوزخندی زد با تظاهر کردن مکس!!مکس مثل چی از جونگکوک میترسید ولی تظاهر!!
.
.
.
مکس با لبخند پیروز مندانه و جئون با پوزخند زهرالود به همدیگر خیره شدن!!
مکس:برگه اخره جئون من بردم!!
جئون:خوشبحالت!!(پوزخند)
مکس پر قدرت برگه رو انداخت و لبخند بلندی زد...مکس باید خوش حال میبود که از جونگکوک میبرد چون اون اولین نفری بود که جونگکوک رو شکست میداد همیشه جئون برنده بود
مکس بلند شد و بلند خندید:دیدی جئون من بردم!!
جئون:خیلی عجولی مکس!!
مکس خندش خشک شد و سوالی جونگکوک رو نگاه کرد!!
کوک اخرین برگه ی توی دستش رو انداخت و بوم!!
بازم یک حرکت سوپرایزیه دیگه!!
مکس:چیییی؟
جئون:میبینی مکس؟آس انداختم!!
مکس:آ...س؟اما توکه داشتی میباختی!!
جئون:سوپرایز!!میبینی که من بردم!!پولارو بده بادیگارد شب خوش اقای مکس!!
کلاهشو گرفت و کشید پایین که فقط پوزخندش دیده شه و رفت پایین با رفتنش به پایین همجا سکوت شد و نفسا حبس شد جئون با اون پوزخند ترسناکش از اون بار خارج شد و همه باهم نفساشونو بیرون دادن!!جو سنگین شده و تشنج جمع از بین رفت و همه از نبود جئون مطمئن شدن و با خیال راحت شروع کردن به پارتی و دختر*بازی و...
و اما ات!!وقتش رسیده بود جئون حساب اون توله ی توی فرانسه رو برسه!!
۲۲.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.