دیشب خواب دیدم که بنده کنار خیابون نشستم

دیشب‌خواب‌دیدم‌که‌‌بنده‌کنار‌خیابون‌نشستم‌
دارم
گریه‌میکنم‌شب‌هم‌بود‌‌؛‌بعد‌نامجون‌داشت‌رد‌
میشد😐دستامو‌گرفت‌اشکام‌پاک‌کرد‌بلندم‌کرد
بردم‌تو‌ماشین‌تو‌راه‌ماشین‌غاز‌و‌کلاغا‌افتادن‌
دنبالمون‌نامجون‌انداخت‌تو‌یه‌خاکی‌استخون‌و‌
سنگ‌و‌همچی‌مینداختن‌افتاد‌تو‌شیشه‌خورد
تو‌سرم‌بیدار‌شدم😐😐😐