بخشینا دیر شدا ولی حمایت نمیکردین حوصله نداشتم یا بهتر بگ
بخشینا دیر شدا ولی حمایت نمیکردین حوصله نداشتم یا بهتر بگم ذوقی نداشتم:)
♡♡♡♡♡♡
ات ویو:
از روی تخت بی حوصله بلند شدم...ریدم توش چرا باید تشنم شه؟رفتم پایین لامپا خاموش بود یهو قیافه ترسناکه زنه توی فیلم ترسناک امشب اومد جلو چشمم هی خطای دید داشتم!!
+بابا ولم کن دیگهههه
با ترس و دلهره رفتم توی اشپزخونه که صدای تق تق کفش اومد بیخیال لیوان رو برداشتم و شیر اب رو باز کردم که صدای کفش ها رو مخم رژه میرفت و باعث ترسم میشد...
+این چیه لعنتی
اب رو خوردم و رفتم سمت گوشیم و پشتمو کردم به حال
لامپای حال خاموش بود ولی اشپزخونه روشن.
رفتم گوشیمو برداشتم رفتم پیوی دوستم ببینم انلاینه یا نه چون همیشه انلانه ولی لعنتی الان افلاینه!!چرا الاننن؟
یهو صدای سوت اومد انگاری کسی داشت اهنگی رو سوت میزد
وایستا...این اهنگه رو میشناسم این همون اهنگیه که جونگکوک با پیانو برام میزد!!یا میداد به کسی با ویالون برام بزنه!!
_دلم برات تنگ شده بود بیبی!!
+تو کی ای؟
_یعنی میخوای بگی شوهرت رو نمیشناسی؟
+جونگکوک؟
_بله؟
یهو از از توی حال اومد بیرون و اومد توی اشپزخونه توی نور،اون جونگکوک بود؟جونگکوکی که قبلا با تیپای دارک میزد الان لباس مشکی دکمه دار و شلوار چسب با یک پالتوی بلند تا مچ پاهاش پوشیده!اون کلاهش هم ترسناکش کرده جوری که فقط پوزخندش دیده شه!!اون به کل توی فقط پنج ماه خیلی تغییر کرده
اومد سمتم و سرشو گرفت بالا تا اون چشمای به همزاد یخشو ببینم
+اینجا چیکار میکنی؟
_اومدم دنبال بیبیم مشکلیه؟(پوزخند)
_وسایلتو جمع کن
+این موقع شب اومدی خونم نمیدونم با چه طرفندی تازه زورم میگی؟
_برو خوشحال باش چون میخواستم بیام خفتت کنم!!
+خیلی پستی!!
_میدونم...برو وسایلتو جمع کن تا همینجوری نبردمت
+من با تو هیجا نمیام!!
_دقیقا تو با من میای عمارت!!
+جونگکوک تو بعد پنج ماه با کلی تغییرات و اینا تازه به فکرم افتادی؟جونگکوک من فراموشت کردم توهم فراموشم کن اوکی؟بیا فک کنیم مایی وجود نداره!همینجور که تا الان فکر میکردی ا/تی وجود نداره!!
_اوه نه دارلینگ!!من پذیرفتم سخت به دستت بیارم تا مثل پنج ماه پیش اسون از پیشم نری!!
+پس بگو چرا پنج ماه نیومدی
_من پنج ماه صبر کردم تا فقط موقعیتتو بسنجم!!از چه راهی باید وارد میشدم؟!به نظرت چرت میاد ولی از همینکار میتونم بفهمم چندبار دوستِ پسر و دختر زیاد دورت بود!!اها چیشد میخوای به ساردین(ساردین نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی)جواب مثبت بدی؟
یک توت فرنگی برداشت و گذاشت دهنش و با دهن پر گفت:هنوزم عاشق توت فرنگی ای که میزاری روی میزت؟
+جونگکوک؟
_جانم؟
خیلی کیوت برگشت طرفم!!توی اسیا جونگکوک به مافیای جئون معروفه ولی جا من همون خرگوش کیوته!!این مرد نمیدونم فقط با من اینجوریه یا نه؟
♡♡♡♡♡♡
ات ویو:
از روی تخت بی حوصله بلند شدم...ریدم توش چرا باید تشنم شه؟رفتم پایین لامپا خاموش بود یهو قیافه ترسناکه زنه توی فیلم ترسناک امشب اومد جلو چشمم هی خطای دید داشتم!!
+بابا ولم کن دیگهههه
با ترس و دلهره رفتم توی اشپزخونه که صدای تق تق کفش اومد بیخیال لیوان رو برداشتم و شیر اب رو باز کردم که صدای کفش ها رو مخم رژه میرفت و باعث ترسم میشد...
+این چیه لعنتی
اب رو خوردم و رفتم سمت گوشیم و پشتمو کردم به حال
لامپای حال خاموش بود ولی اشپزخونه روشن.
رفتم گوشیمو برداشتم رفتم پیوی دوستم ببینم انلاینه یا نه چون همیشه انلانه ولی لعنتی الان افلاینه!!چرا الاننن؟
یهو صدای سوت اومد انگاری کسی داشت اهنگی رو سوت میزد
وایستا...این اهنگه رو میشناسم این همون اهنگیه که جونگکوک با پیانو برام میزد!!یا میداد به کسی با ویالون برام بزنه!!
_دلم برات تنگ شده بود بیبی!!
+تو کی ای؟
_یعنی میخوای بگی شوهرت رو نمیشناسی؟
+جونگکوک؟
_بله؟
یهو از از توی حال اومد بیرون و اومد توی اشپزخونه توی نور،اون جونگکوک بود؟جونگکوکی که قبلا با تیپای دارک میزد الان لباس مشکی دکمه دار و شلوار چسب با یک پالتوی بلند تا مچ پاهاش پوشیده!اون کلاهش هم ترسناکش کرده جوری که فقط پوزخندش دیده شه!!اون به کل توی فقط پنج ماه خیلی تغییر کرده
اومد سمتم و سرشو گرفت بالا تا اون چشمای به همزاد یخشو ببینم
+اینجا چیکار میکنی؟
_اومدم دنبال بیبیم مشکلیه؟(پوزخند)
_وسایلتو جمع کن
+این موقع شب اومدی خونم نمیدونم با چه طرفندی تازه زورم میگی؟
_برو خوشحال باش چون میخواستم بیام خفتت کنم!!
+خیلی پستی!!
_میدونم...برو وسایلتو جمع کن تا همینجوری نبردمت
+من با تو هیجا نمیام!!
_دقیقا تو با من میای عمارت!!
+جونگکوک تو بعد پنج ماه با کلی تغییرات و اینا تازه به فکرم افتادی؟جونگکوک من فراموشت کردم توهم فراموشم کن اوکی؟بیا فک کنیم مایی وجود نداره!همینجور که تا الان فکر میکردی ا/تی وجود نداره!!
_اوه نه دارلینگ!!من پذیرفتم سخت به دستت بیارم تا مثل پنج ماه پیش اسون از پیشم نری!!
+پس بگو چرا پنج ماه نیومدی
_من پنج ماه صبر کردم تا فقط موقعیتتو بسنجم!!از چه راهی باید وارد میشدم؟!به نظرت چرت میاد ولی از همینکار میتونم بفهمم چندبار دوستِ پسر و دختر زیاد دورت بود!!اها چیشد میخوای به ساردین(ساردین نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی)جواب مثبت بدی؟
یک توت فرنگی برداشت و گذاشت دهنش و با دهن پر گفت:هنوزم عاشق توت فرنگی ای که میزاری روی میزت؟
+جونگکوک؟
_جانم؟
خیلی کیوت برگشت طرفم!!توی اسیا جونگکوک به مافیای جئون معروفه ولی جا من همون خرگوش کیوته!!این مرد نمیدونم فقط با من اینجوریه یا نه؟
۲۳.۹k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.