ما همان هایی بودیم که
ما همانهایی بودیم که
همیشه مراقب بودیم کسی را
غمگین نکنیم، که شکستیم از درون
بارها و بغضمان را با دو پیمانه لبخند،
فرو خوردیم و جوری رفتار کردیم
که انگار هیچ چیز نشده،
اما شدهبود و ما از درون،
سفالِ کهنهی هزار ترک بودیم و
تاب شکستی دوباره را نداشتیم
و هرآن و با تلنگری فرو میریختیم.
ما همانهایی بودیم که
همیشه حواسمان به حرفهایی که
میزدیم بود و نگران همه بودیم
و مراعات همه را میکردیم
و هیچکس مراعات ما را نمیکرد
و هیچکس نگران ما نمیشد
و هیچکس هیچ احتمالی را
پیش از هیچ طعنهای
در نظر نمیگرفت.
میدانی؟
آدم از یک جایی به بعد خسته میشود،
سکوت میکند، فاصله میگیرد و
ترجیح میدهد نه بشنود، نه بگوید،
نه غمگین شود و نه از هراس
غمگین کردن آدمها،
هزار و یک بار حرفی را
در دهان بچرخاند و نشخوار کند.
آدم از یک جایی به بعد،
کاری به کار هیچکس ندارد و
میایستد گوشهای و به جهان و
تکرارها و رفتارها نگاه میکند
و هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
همیشه مراقب بودیم کسی را
غمگین نکنیم، که شکستیم از درون
بارها و بغضمان را با دو پیمانه لبخند،
فرو خوردیم و جوری رفتار کردیم
که انگار هیچ چیز نشده،
اما شدهبود و ما از درون،
سفالِ کهنهی هزار ترک بودیم و
تاب شکستی دوباره را نداشتیم
و هرآن و با تلنگری فرو میریختیم.
ما همانهایی بودیم که
همیشه حواسمان به حرفهایی که
میزدیم بود و نگران همه بودیم
و مراعات همه را میکردیم
و هیچکس مراعات ما را نمیکرد
و هیچکس نگران ما نمیشد
و هیچکس هیچ احتمالی را
پیش از هیچ طعنهای
در نظر نمیگرفت.
میدانی؟
آدم از یک جایی به بعد خسته میشود،
سکوت میکند، فاصله میگیرد و
ترجیح میدهد نه بشنود، نه بگوید،
نه غمگین شود و نه از هراس
غمگین کردن آدمها،
هزار و یک بار حرفی را
در دهان بچرخاند و نشخوار کند.
آدم از یک جایی به بعد،
کاری به کار هیچکس ندارد و
میایستد گوشهای و به جهان و
تکرارها و رفتارها نگاه میکند
و هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
۳.۲k
۱۱ آبان ۱۴۰۱