پارت 10:)) فیک ماه
☾🌑LOOΠΔ🌙☽
P¹⁰
تا رسیدم به ا. ت با چن تا شیشه ی بزرگ رگ دستشو زده بود ولی تازه بود داد زدم: ا. تتتتتتتتتتتت
+ب... ب... برو... پیش.... ر.... یو... جینت....جیمینا
_نه نه من دیگه پیش اون نمیرم اصلا.
براید استایل بقلش کرد گذاشتش تو ماشین با سرعت اخر میروندم....
+ج... ج..
چون جیمین میدونست ا. ت ضعیفه و نمیتونه حرف بزنه سری گفت :جان... م؟
+م... من... حا..... م.... ل... م.. واز هوش رفت...
_ا.تتتت ا. تتت پاشووو پاشووو چشماتو نبند ا. تتتت
......
رسیدن بیمارستان برای بار دوم رفت اتاق عمل.. :)
از اینکه میبینم اون همش داره درد میکشه حالم بد میشه:)
8 ساعت بعد ساعت 4 صبح عمل ا. ت تموم شد( یعنی از ساعت 7 تاااا😐)..
ا. ت وقتی بهوش اومد حالش خیلی خراب بود...
_ا.ت عشقم خوبی؟
+.....
_ا.ت؟
+....
_رفتم سمتش رنگش پریده بود سرش پایین بود داشت گریه میکرد... کل بدنش داشت از تب میسوخت... میگفت دلش درد میکنه... سری دکترو صدا کردم بعد معایینش گف بچه حالش خوبه ولی ا.ت نه...
سریع پرستارا اومدن دسمال گذاشتن رو پیشونیش بهش اکسیژن وصل کردن ک بیهوش شد دستگاه ضربان قلب رو روشن کردن
P¹⁰
تا رسیدم به ا. ت با چن تا شیشه ی بزرگ رگ دستشو زده بود ولی تازه بود داد زدم: ا. تتتتتتتتتتتت
+ب... ب... برو... پیش.... ر.... یو... جینت....جیمینا
_نه نه من دیگه پیش اون نمیرم اصلا.
براید استایل بقلش کرد گذاشتش تو ماشین با سرعت اخر میروندم....
+ج... ج..
چون جیمین میدونست ا. ت ضعیفه و نمیتونه حرف بزنه سری گفت :جان... م؟
+م... من... حا..... م.... ل... م.. واز هوش رفت...
_ا.تتتت ا. تتت پاشووو پاشووو چشماتو نبند ا. تتتت
......
رسیدن بیمارستان برای بار دوم رفت اتاق عمل.. :)
از اینکه میبینم اون همش داره درد میکشه حالم بد میشه:)
8 ساعت بعد ساعت 4 صبح عمل ا. ت تموم شد( یعنی از ساعت 7 تاااا😐)..
ا. ت وقتی بهوش اومد حالش خیلی خراب بود...
_ا.ت عشقم خوبی؟
+.....
_ا.ت؟
+....
_رفتم سمتش رنگش پریده بود سرش پایین بود داشت گریه میکرد... کل بدنش داشت از تب میسوخت... میگفت دلش درد میکنه... سری دکترو صدا کردم بعد معایینش گف بچه حالش خوبه ولی ا.ت نه...
سریع پرستارا اومدن دسمال گذاشتن رو پیشونیش بهش اکسیژن وصل کردن ک بیهوش شد دستگاه ضربان قلب رو روشن کردن
۴۸.۱k
۰۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.