ح زهرا ص:
ح زهرا ص:
از آن شبی که جسم تو را دفن کرده ایم
طفلک حسین لقمه غذایی نخورده است
دور و بر لب حسنم سرخ و زخمی است
از بس که بغض کرده و دندان فشرده است
خیره شده به نقطه ای و گریه میکند
آن روز را هنوز ز خاطر نبرده است
مقداد صبح آمد و میگفت یاعلی
فهمیدم از چه بود که یار تو مرده است
اینها و نبش قبر تو؟ هیهات فاطمه
آسوده باش شوهر تو که نمرده است
قنفذ ز مالیات شنیدم معاف شد
این ها همه ز کشتن تو آب خورده است
علی صالحی
در خانه، نفس نفس، صدایت خالیست
در آینه، عکس چشمهایت خالیست
شبها سر سفره ی غذايت، مادر!
هستيم همه ولي تو جايت خاليست
*
از آن شبی که جسم تو را دفن کرده ایم
طفلک حسین لقمه غذایی نخورده است
دور و بر لب حسنم سرخ و زخمی است
از بس که بغض کرده و دندان فشرده است
خیره شده به نقطه ای و گریه میکند
آن روز را هنوز ز خاطر نبرده است
مقداد صبح آمد و میگفت یاعلی
فهمیدم از چه بود که یار تو مرده است
اینها و نبش قبر تو؟ هیهات فاطمه
آسوده باش شوهر تو که نمرده است
قنفذ ز مالیات شنیدم معاف شد
این ها همه ز کشتن تو آب خورده است
علی صالحی
در خانه، نفس نفس، صدایت خالیست
در آینه، عکس چشمهایت خالیست
شبها سر سفره ی غذايت، مادر!
هستيم همه ولي تو جايت خاليست
*
۴.۶k
۱۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.