افسون شده p1
برگشتم و به آینه خیره شدم چشمای سیاه رنگم به قرمزی میزد با پشت دست اشکای روی صورتم رو پاک کردم نگاهم به شاخه گل رز سفید افتاد که بغض قفل شده توی گلوم شکست و اشک های تازه جای اشک های خشک شده رو گرفتن همه چیز توی سرم تکرار شد { تقدیم به تو که قشنگ ترینی } گل رو روی میز رها کردم و روی تخت نشستم و به در چشم دوختم چقدر دلم میخواد در باز بشه و تو با لبخندی که روزم رو میساخت وارد بشی و بگی چرا ناراحتی؟ چرا گریه میکنی؟ دستم رو روی صورتم گذاشتم که در اتاق باز شد و نگاهم سمت در کشیده شد _تا کی قراره اینطوری گریه کنی؟ تا وقتی که حالش خوب شه و برگرده پیشم! _اورانوس! اون...ممکنه... با صدای لرزون از روی تخت بلند شدم و گفتم اون..اون خوب میشه...از اتاق رفتم بیرون و از پله ها دویدم پایین و از خونه خارج شدم باد شدت گرفته و برگ های زرد و قرمز توی آسمون به پرواز در اومده بودن نفس نفس زنان روبه روی بیمارستان ایستادم از سه پله ی دم در بالا رفتم و وارد فضای دلگیر بیمارستان شدم به سمت پرستار هجوم بردم و روبه روش وایستادم قبل از اینکه چیزی بگم گفت : اورانوس وضعیتش تغییری نکرده میتونی ببینیش اما زیاد طول نکشه اورانوس : نفس عمیقی کشیدم و از کنارش گذشتمدستم رو روی در فشردم و وارد اتاق شدم هنوز بوی ادکلن تلخش توی فضای اتاق به مشامم می رسید با قدم های آروم به تخت نزدیک شدم چشماش، چشمای یخی و سردش بسته بود دستم رو روی موهای طلایی رنگش کشیدم و کنارش روی صندلی نشستم...سلام دراکو! دلم واست تنگ شده تو که پیشمی اما..میدونی؟ یک ماه شد یک ماهه صدات رو نشنیدم، یک ماهه چشمات رو ندیدم دستش رو گرفتم و لبخند تلخی زدم که در باز شد و دکترش وارد اتاق شد و با جدیت گفت : خانم فلورانس شما دیروز اینجا بودید اورانوس : چطور میتونم تنهاش بزارم؟ چطور اون رو از جایی که متنفره تنها بزارم؟ دکتر : درک میکنم اورانوس : حالش...چطوره؟ دکتر : تغییری نکرده به خاطر تصادف آسیبی به سرش وارد شده اورانوس : الان...یک ماهه توی کماست! دکتر : نمیخوام نا امیدتون کنم اما..احتمال خوب شدنش 35 درصده! اورانوس : حتی یک درصدم میتونه صد درصد بشه با قدم های محکم از اتاق رفتم بیرون و روی صندلی توی راهرو نشستم و نفس عمیقی کشیدم خدایا دراکو..حالش مثل قبل بشه من...دوسش دارم اونم داشت! خیلی...صدا ها توی سرم می پیچید و فضا دور سرم می چرخید چشمام رو باز و بسته کردم تعدادی از پرستار ها می دویدن...به سمت...به سمت اتاق اون!
۳.۹k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.