شاید به خاطر صف شیر ساعت هفت صبح بود.
شاید به خاطر صف شیر ساعت هفت صبح بود.
شاید به خاطر اخم ناظم موقع پیدا کردن کاست اندی تو کیفت بود.
شاید به خاطر رقابت کنکور بود وقتی که خبری از فراگیرو پذیرش بدون کنکور نبود.
شاید به خاطر قیمت دلار بود وقتی ویزات تو دستمون بود و نرفتیم.
شاید به خاطر پس اندازمونه که هیچ وقت به سرعت افزایش قیمته خودرو نمیرسه
شاید به خاطر مشکلاتی است که انگار با ما بزرگ می شوند.
داد از نسل سوخته من
نسل سی ساله های پیر مرد
نسل سی ساله ها ی پیر زن
نسلی که وقتش نرسیده بود
که با شنیدن اهنگهای قدیمی و مرور خاطرات اشکهایش سرازیر شود
نسل من
مردان وزنانی هستیم
پا به پای پیکان گوجه ای ها کهنه شدیم
نسل من نسلی بود با دنیایی کوچک .. .....!!
انقدر کوچک که لا به لای اعصار گم شد است
و در کنار "علاءالدین" ها گرم شدیم و با تمام گرد سوز ها سوختیم !!
بیچاره ما که با تمام تیله هایمان در غم انگیز ترین عصر جمعه غروب کرده ایم ..
نسلی که کنار دفترش ماند و کشید !!
ادمکهای که به سمت خورشید می رفت
ولی هرچه ورق میزدیم به خورشید نمی رسید !
و زنده ماند با زنده باد هاومرد... با هر مرده باد
و در مستراح ایدئولوژی ها ی اشتباه
برای همیشه در ترافیک بین انقلاب تا ازادی مدفون شد
اینکه جوونیت رو چطوری صرف کردی ؟
چون دهه شصتی ها جوونی ندارن
یا بچه ان یا دیگه بزرگ شدن
و مثل همه چیزای دیگه حد وسطی وجود نداره
دلم به حال نسل سوخته خودم میسوزه
نسلی که به دنیا آمد تا جمعیت ایران زیاد شود
نسلی که رفت به مدرسه ای که معلم به درد بخور نداشت
نسلی که نظام های آموزشیش مرتب عوض شد
نسلی که کتاب های درسیش،
با بچه های سال قبل و بعد خودش فرق داشت
نسل سوخته ای که پشت سد کنکور ماند
نسلی که در دانشگاه به جای تخصص، جنس مخالف را شناخت
نسلی که با چاپلوسی و التماس و خودفروشی نمره گرفت
نسل که مدرک را گرفت ولی درک پیدا نکرد
نسلی که مدرکش حتی به درد به دیوار کوبیدن هم نخورد
نسلی که اسیر پارتی بازی ها و تبعیض ها شد
نسلی که از بیکاری راننده تاکسی شد
و پشت تاکسیش نوشت"عاقبت ادامه تحصیل"
نسلی که قربانی مواد مخدر شد
نسلی که هرگز نتوانست عشق را بفهمد
نه عشقی دید و نه عشقی آموخت و نه عشقی ورزید
نسلی که میان پدرسالاری و فرزند سالاری سوخت
نسلی که سوخت و هیچ کس اهمیت نداد
نسلی که هیچ تفریحی نداشت و ندارد و نخواهد داشت
نسلی که باترس به دنیا آمد
نسلی که با دلهره بزرگ شد
نسلی که با تنش و اضطراب به زندگی ادامه می دهد
نسلی که هرگز گذشته را از یاد نخواهد برد
نسلی که در زمان حال زندگی نکرد
نسلی که به آینده هیچ اعتمادی نداره
نسلی که امیدهاش بر باد رفته
نسلی که با شنیدین کلمه "آرزو" فقط یاد دختر همسایه می افتد
نسلی که مانده برای چه به زندگی ادامه می دهد
نسلی که جرأت حرف زدن ندارد
نسله سوخته من!
شاید به خاطر اخم ناظم موقع پیدا کردن کاست اندی تو کیفت بود.
شاید به خاطر رقابت کنکور بود وقتی که خبری از فراگیرو پذیرش بدون کنکور نبود.
شاید به خاطر قیمت دلار بود وقتی ویزات تو دستمون بود و نرفتیم.
شاید به خاطر پس اندازمونه که هیچ وقت به سرعت افزایش قیمته خودرو نمیرسه
شاید به خاطر مشکلاتی است که انگار با ما بزرگ می شوند.
داد از نسل سوخته من
نسل سی ساله های پیر مرد
نسل سی ساله ها ی پیر زن
نسلی که وقتش نرسیده بود
که با شنیدن اهنگهای قدیمی و مرور خاطرات اشکهایش سرازیر شود
نسل من
مردان وزنانی هستیم
پا به پای پیکان گوجه ای ها کهنه شدیم
نسل من نسلی بود با دنیایی کوچک .. .....!!
انقدر کوچک که لا به لای اعصار گم شد است
و در کنار "علاءالدین" ها گرم شدیم و با تمام گرد سوز ها سوختیم !!
بیچاره ما که با تمام تیله هایمان در غم انگیز ترین عصر جمعه غروب کرده ایم ..
نسلی که کنار دفترش ماند و کشید !!
ادمکهای که به سمت خورشید می رفت
ولی هرچه ورق میزدیم به خورشید نمی رسید !
و زنده ماند با زنده باد هاومرد... با هر مرده باد
و در مستراح ایدئولوژی ها ی اشتباه
برای همیشه در ترافیک بین انقلاب تا ازادی مدفون شد
اینکه جوونیت رو چطوری صرف کردی ؟
چون دهه شصتی ها جوونی ندارن
یا بچه ان یا دیگه بزرگ شدن
و مثل همه چیزای دیگه حد وسطی وجود نداره
دلم به حال نسل سوخته خودم میسوزه
نسلی که به دنیا آمد تا جمعیت ایران زیاد شود
نسلی که رفت به مدرسه ای که معلم به درد بخور نداشت
نسلی که نظام های آموزشیش مرتب عوض شد
نسلی که کتاب های درسیش،
با بچه های سال قبل و بعد خودش فرق داشت
نسل سوخته ای که پشت سد کنکور ماند
نسلی که در دانشگاه به جای تخصص، جنس مخالف را شناخت
نسلی که با چاپلوسی و التماس و خودفروشی نمره گرفت
نسل که مدرک را گرفت ولی درک پیدا نکرد
نسلی که مدرکش حتی به درد به دیوار کوبیدن هم نخورد
نسلی که اسیر پارتی بازی ها و تبعیض ها شد
نسلی که از بیکاری راننده تاکسی شد
و پشت تاکسیش نوشت"عاقبت ادامه تحصیل"
نسلی که قربانی مواد مخدر شد
نسلی که هرگز نتوانست عشق را بفهمد
نه عشقی دید و نه عشقی آموخت و نه عشقی ورزید
نسلی که میان پدرسالاری و فرزند سالاری سوخت
نسلی که سوخت و هیچ کس اهمیت نداد
نسلی که هیچ تفریحی نداشت و ندارد و نخواهد داشت
نسلی که باترس به دنیا آمد
نسلی که با دلهره بزرگ شد
نسلی که با تنش و اضطراب به زندگی ادامه می دهد
نسلی که هرگز گذشته را از یاد نخواهد برد
نسلی که در زمان حال زندگی نکرد
نسلی که به آینده هیچ اعتمادی نداره
نسلی که امیدهاش بر باد رفته
نسلی که با شنیدین کلمه "آرزو" فقط یاد دختر همسایه می افتد
نسلی که مانده برای چه به زندگی ادامه می دهد
نسلی که جرأت حرف زدن ندارد
نسله سوخته من!
۳۰.۴k
۲۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.