Willow
پارت ۴ فیک درخت بید
رقص تموم شد همه رفتن و نشستن
یکم گذشت که به ملورین و کوک گفتم که جمع کنین کم کم بریم اما تهیونگ جلومونو گرفت
منم حوصلم سر رفت و رفتم مست کردم حالم خیلی بد بود یاد موقعی افتادم که مامان و بابام مردن ولی من هنوز جوون بودم این نیروی کوفتی داره اذیتم میکنه گاهی شکنجم میده
یکم گذشت و چشام رو بستم و کله ام افتاد روی میز کوک و ملورین هم منو یادشون رفت و رفتن
همه رفتن خونه هاشون فقط من مونده بودم فقط چشام بسته بود ولی صدا هارو میشنیدم
یکم گذشت احساس کردم تو بغل گرمی ام
اروم چشمامو باز کردم دیدم تهیونگه از اومجایی که مست بودم اختیارم دست خودم نبود
تهیونگ ویو
ات رو بغل کردم اون دوستای نامردش جاش گذاشتن
داشتم میبردمش تو اتاق که صداش اومد داشت هزیون میگفت
ات . مامان بابا ببخشید که من هنوز زدم
اخه چرا(بغض)
من که ادم خوبی بودم هق
کاشکی منم میمردم نمیخوام به زندگیم ادامه بدم
ته. ات اروم باش چیزی نیست دستمو بردم سمت پیشونیش دیدم این چایی داغه
سریع گزاشتمش تو اتاق و رفتم وسایلو اوردم دستمال خیس رو گذاشتم رو پژشونیش و پاهاشو با اب خنک شستم
یکم بعد بیدارش کردم و بهش قرص دادم خوابید منم کمکم چشام گرم شد و پیشش خوابیدم
ات ویو
صبح پاشدم دیدم تو بغل تهیونگم یه لبخند زدم و دیشب یادم اومد
یه احساس خوبی تو بغلش داشتم احسالس که توی ای ۳۰۰ سال تا حالا نداشتم
بعله درست فکر کردم من عاشقش شده بودم
داخل چاهی افتاده بودم که هیچ جوره نمیشد ازش بیام بیرون
اروم لبم رو روی لب تهیونگ گذاشتم و بوسیدمش چشماشو باز کرد وروم خیمه زد فیهمیده بود دیگه چاره ای نداشتم
ته .چرا اینکارو کردی
ات . نمیدونم دست خودم نبود
ته . از من خوشت میاد
ات . کمی توی فکر فرو رفتم اگه بهش میگفتم از دستش میدادم پس گفتم هنوز نه
ته . پس چرا منو بوسیدی
ات . فقط حالم خوب نبود
ته. ولی من ازت خوشم اومده اجازه میدی که ببوسمت ؟
ات. منم دوست دارم. ، و بعد لبم رو روی لبش گذاشتم
همراهی کرد خیلی خوشمزه بود
ته. لبهات بزه توت فرنگی میده حتی اگه کلی مشروب خورده باشی
خمارییییی
شرت های ۷ تا لایک
۹ تا کامنت
رقص تموم شد همه رفتن و نشستن
یکم گذشت که به ملورین و کوک گفتم که جمع کنین کم کم بریم اما تهیونگ جلومونو گرفت
منم حوصلم سر رفت و رفتم مست کردم حالم خیلی بد بود یاد موقعی افتادم که مامان و بابام مردن ولی من هنوز جوون بودم این نیروی کوفتی داره اذیتم میکنه گاهی شکنجم میده
یکم گذشت و چشام رو بستم و کله ام افتاد روی میز کوک و ملورین هم منو یادشون رفت و رفتن
همه رفتن خونه هاشون فقط من مونده بودم فقط چشام بسته بود ولی صدا هارو میشنیدم
یکم گذشت احساس کردم تو بغل گرمی ام
اروم چشمامو باز کردم دیدم تهیونگه از اومجایی که مست بودم اختیارم دست خودم نبود
تهیونگ ویو
ات رو بغل کردم اون دوستای نامردش جاش گذاشتن
داشتم میبردمش تو اتاق که صداش اومد داشت هزیون میگفت
ات . مامان بابا ببخشید که من هنوز زدم
اخه چرا(بغض)
من که ادم خوبی بودم هق
کاشکی منم میمردم نمیخوام به زندگیم ادامه بدم
ته. ات اروم باش چیزی نیست دستمو بردم سمت پیشونیش دیدم این چایی داغه
سریع گزاشتمش تو اتاق و رفتم وسایلو اوردم دستمال خیس رو گذاشتم رو پژشونیش و پاهاشو با اب خنک شستم
یکم بعد بیدارش کردم و بهش قرص دادم خوابید منم کمکم چشام گرم شد و پیشش خوابیدم
ات ویو
صبح پاشدم دیدم تو بغل تهیونگم یه لبخند زدم و دیشب یادم اومد
یه احساس خوبی تو بغلش داشتم احسالس که توی ای ۳۰۰ سال تا حالا نداشتم
بعله درست فکر کردم من عاشقش شده بودم
داخل چاهی افتاده بودم که هیچ جوره نمیشد ازش بیام بیرون
اروم لبم رو روی لب تهیونگ گذاشتم و بوسیدمش چشماشو باز کرد وروم خیمه زد فیهمیده بود دیگه چاره ای نداشتم
ته .چرا اینکارو کردی
ات . نمیدونم دست خودم نبود
ته . از من خوشت میاد
ات . کمی توی فکر فرو رفتم اگه بهش میگفتم از دستش میدادم پس گفتم هنوز نه
ته . پس چرا منو بوسیدی
ات . فقط حالم خوب نبود
ته. ولی من ازت خوشم اومده اجازه میدی که ببوسمت ؟
ات. منم دوست دارم. ، و بعد لبم رو روی لبش گذاشتم
همراهی کرد خیلی خوشمزه بود
ته. لبهات بزه توت فرنگی میده حتی اگه کلی مشروب خورده باشی
خمارییییی
شرت های ۷ تا لایک
۹ تا کامنت
۸.۵k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.