اگـر دل دادیـد
اگـر دل دادیـد
مـراقـب عـواقـبـش بـاشـیـد
وحـشـتـنـاک تـریـن ضـربـه هـا را
هـمـان کـسـانـی بـه شـمـا مـی زنـنـد
کـه ادعـا مـی کـنـنـد عـاشـقـتـان هـسـتـنـد!
چـنـد وقـتـی مـی آیـنـد و شـمـا را
بـه رگـبـار " دوسـتـت دارم " مـی بـنـدنـد
بـعـد کـه مـی فـهـمـنـد دیـوانـه شـان هـسـتـی
بـرای هـمـیـشـه مـی گـذارنـد مـی رونـد!
آن وقـت تـو مـی مـانـی بـا یـک مـشـت
قـرص اعـصـاب و خـاطـره هـایـی کـه
شـب هـا تـا صـبـح بـا بـی رحـمـی
از سـر و کـولـت بـالا مـی رونـد!
دیـگـر هـیـچ وقـت آن آدم سـابـق
نـمـی شـوی،هـیـچ وقـت!
مے خواهم برگردم به روزهاے ڪودڪے آن زمان ها ڪه :
پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه هاے پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر هاے خودم بودند .
تنــها دردم، زانو هاے زخمـے ام بودند.
تنـها چیزے ڪه میشڪست، اسباب بـازیهایم بـود
و معناے خداحافـظ، تا فردا بود…🍂❤🙂
حسين پناهی
مـراقـب عـواقـبـش بـاشـیـد
وحـشـتـنـاک تـریـن ضـربـه هـا را
هـمـان کـسـانـی بـه شـمـا مـی زنـنـد
کـه ادعـا مـی کـنـنـد عـاشـقـتـان هـسـتـنـد!
چـنـد وقـتـی مـی آیـنـد و شـمـا را
بـه رگـبـار " دوسـتـت دارم " مـی بـنـدنـد
بـعـد کـه مـی فـهـمـنـد دیـوانـه شـان هـسـتـی
بـرای هـمـیـشـه مـی گـذارنـد مـی رونـد!
آن وقـت تـو مـی مـانـی بـا یـک مـشـت
قـرص اعـصـاب و خـاطـره هـایـی کـه
شـب هـا تـا صـبـح بـا بـی رحـمـی
از سـر و کـولـت بـالا مـی رونـد!
دیـگـر هـیـچ وقـت آن آدم سـابـق
نـمـی شـوی،هـیـچ وقـت!
مے خواهم برگردم به روزهاے ڪودڪے آن زمان ها ڪه :
پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه هاے پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر هاے خودم بودند .
تنــها دردم، زانو هاے زخمـے ام بودند.
تنـها چیزے ڪه میشڪست، اسباب بـازیهایم بـود
و معناے خداحافـظ، تا فردا بود…🍂❤🙂
حسين پناهی
۱۱.۷k
۰۳ مهر ۱۴۰۳