تیکه ای از کفِ جهنم و شعله ای از گُل های ِ رُزِ سیاه، من
تیکهای از کفِ جهنم و شعله ای از گُل هایِ رُزِ سیاه، من مسافرِ شهرِ عشق بودم که زیرِ آتیش جونداد، فرصتِ مهر رو از دست داد و تراشیده شُد از یه مُرده .
دخترم با آروزهایِ هم قدِ خندههام، هیچوقت نخاستم بزرگ انتخاب کنم، چون ترسِ از دست دادن داشتم، دیده بودم و زخمش عجیب خودنمایی میکنه .
ظرفیت کمی برایِ شوخی هایِ احمقانه شون دارم و از معاشرت کردن دورم .
روزها رو به بی حس ترین شکل،شکل میدم و شبها رو با یادِ عظمت یه ماه عزا میگیرم .
قلبی داشتم و از دست دادم، احساسی دخترونه، خنده های بی هوا، محبتی که صداش هفت کوچه رو با خودش به مهر میکشونه، زندگی .
من همه این هارو از دست دادم،
و هنوز درحالِ نفس کشیدنم، بیهدف ادامه میدم و حسِ چشاییم رو نسبت به زندگی از دست دادم،
روزنهِ امید به کوچیکیِ یه ستاره از دور میدرخشه، خیالاتم رو از افکارم دار زدم، واقعیت به تازگی جا خشک کرده ..
دخترم با آروزهایِ هم قدِ خندههام، هیچوقت نخاستم بزرگ انتخاب کنم، چون ترسِ از دست دادن داشتم، دیده بودم و زخمش عجیب خودنمایی میکنه .
ظرفیت کمی برایِ شوخی هایِ احمقانه شون دارم و از معاشرت کردن دورم .
روزها رو به بی حس ترین شکل،شکل میدم و شبها رو با یادِ عظمت یه ماه عزا میگیرم .
قلبی داشتم و از دست دادم، احساسی دخترونه، خنده های بی هوا، محبتی که صداش هفت کوچه رو با خودش به مهر میکشونه، زندگی .
من همه این هارو از دست دادم،
و هنوز درحالِ نفس کشیدنم، بیهدف ادامه میدم و حسِ چشاییم رو نسبت به زندگی از دست دادم،
روزنهِ امید به کوچیکیِ یه ستاره از دور میدرخشه، خیالاتم رو از افکارم دار زدم، واقعیت به تازگی جا خشک کرده ..
۲۲.۰k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.