پارت ۲
♡ویو از زبان ات♡
رفتم کنار آجوما وایسادم بعد یه پسر جذاب و سرد و ترسناک و خشن وارد عمارت شده درو برش بادیگارد بود به محض اینکه اون پسر وارد شده آجوما و خدمتکار ها تعظیم کردن و منم یه تعظیم کردم بعد پسر اومد سمتم با پوزخندی که روی لبش بود و بالحن مسخره ای گفت _سلام برادر زاده ی عزیزم وقتی بهم گفت برادر زادم فهمیدم اون پسره عمو تهیونگ هست +سلام عمو جون خیلی خوش اومدید خوشحالم که بلخره شما رو میبینم عمو جون _ خوبه که خوشحالی(بالحن مسخره) ×خوش آمدید ارباب _متچکرم آجوما (سرد) _خوبه هرچی که خواسین رو آماده کردم و همینطور شام حاضره ارباب _ خوبه ×ارباب چه وقت شام رو میل میکنید _ الان ×چشم ارباب عمو تهیونگ به سمت سالن غذا خوری رفت منم دنبالش رفتم رفتیم و سر میز غذا نشستیم راستش من دوست ندارم پیش عمو بشینم پس رفتم اون سر میز نشستم میخواستم بشینم که یهو عمو گفت _ نه اونجا جای تو نیست بعد به صندلی کنار خودش اشاره کرد و گفت اینجا جای توعه +چشم عمو رفتم کنار عمو تهیونگ نشستم و بعد شروع کردیم به خوردن غذا بعد اینکه غذا تموم شد _ آجوما من میرم داخل اتاقم برام شراب Monte Xanic Gran Ricardo شیش تا بطری بیار فهمیدی (با جدیت) ×بله ارباب _و ات بیا داخل اتاقم یه کاری باهات دارم +بله عمو جون _خوبه بعد از سر میز بلند شد عمو رفت طبقه ی سوم بعدش من میخواستم برم پیش آجوما ولی آجوما داشت میرفت طبقه ی سوم رفتم پیشش +آجوما آجوما ×بله دخترم چیشده دخترم+ چرا عمو رفت طبقه ی سوم؟ ×اون جا اتاق ارباب هست حتما میخواد یه چیز مهمی رو بهت بگه که گفته بری اتاقش خدا بدادت برسه ات خیلی بعد آجوما رفت استرس خیلی بدی گرفته بودم که عمو باهام چیکار داره بعد چند دقیقه آجوما اومد پایین با دو اومد سمتم بهم گفت × ارباب کارت داره زود برو پیشش و اگرنه تنبیه میشی دخترم زود باش با عجله به سمت طبقه ی بالا رفتم ولی یادم رفت بپرسم اتاق عمو کدومه ولی یه اتاق دیدم ازش صدای آهنگ میومد منم رفتم سمت همون اتاقه اون اتاق عمو بود وارد اتاق شدم روی مبل لم داده بود و دکمه های پیراهن سفیدش چهار تا دکمه باز بود و داشت به طرز هاتی و ددی فاکری شراب میخورد آخه چرا عمو انقدر جذابه ااههه بیخیال این حرفا رفتم داخل اتاق _بیا کنارم بشین ات ( تمام حرف های تهیونگ سرد و جذاب و با پوزخنده بود ) +چشم (آروم) عمو با من چه کاری داشتین _ سوال خوبی پرسیدی لیتل لیدی (کمی از شرابش رو خورد)راستش میخوام یه چیزی بهت بگم(جام شرابش رو کنارگذاشت و آروم نزدیک ات شد) ولی خیلی سخته بهت بگم کوچولو (ات رو کامل روی مبل دراز کرد و آروم نزدیک گوشش شد و گفت) ولی میخوام بهت بگم تو منو دیوونه ی خودت کردی میدونی بادیگارد هایی که باهام بودن
رفتم کنار آجوما وایسادم بعد یه پسر جذاب و سرد و ترسناک و خشن وارد عمارت شده درو برش بادیگارد بود به محض اینکه اون پسر وارد شده آجوما و خدمتکار ها تعظیم کردن و منم یه تعظیم کردم بعد پسر اومد سمتم با پوزخندی که روی لبش بود و بالحن مسخره ای گفت _سلام برادر زاده ی عزیزم وقتی بهم گفت برادر زادم فهمیدم اون پسره عمو تهیونگ هست +سلام عمو جون خیلی خوش اومدید خوشحالم که بلخره شما رو میبینم عمو جون _ خوبه که خوشحالی(بالحن مسخره) ×خوش آمدید ارباب _متچکرم آجوما (سرد) _خوبه هرچی که خواسین رو آماده کردم و همینطور شام حاضره ارباب _ خوبه ×ارباب چه وقت شام رو میل میکنید _ الان ×چشم ارباب عمو تهیونگ به سمت سالن غذا خوری رفت منم دنبالش رفتم رفتیم و سر میز غذا نشستیم راستش من دوست ندارم پیش عمو بشینم پس رفتم اون سر میز نشستم میخواستم بشینم که یهو عمو گفت _ نه اونجا جای تو نیست بعد به صندلی کنار خودش اشاره کرد و گفت اینجا جای توعه +چشم عمو رفتم کنار عمو تهیونگ نشستم و بعد شروع کردیم به خوردن غذا بعد اینکه غذا تموم شد _ آجوما من میرم داخل اتاقم برام شراب Monte Xanic Gran Ricardo شیش تا بطری بیار فهمیدی (با جدیت) ×بله ارباب _و ات بیا داخل اتاقم یه کاری باهات دارم +بله عمو جون _خوبه بعد از سر میز بلند شد عمو رفت طبقه ی سوم بعدش من میخواستم برم پیش آجوما ولی آجوما داشت میرفت طبقه ی سوم رفتم پیشش +آجوما آجوما ×بله دخترم چیشده دخترم+ چرا عمو رفت طبقه ی سوم؟ ×اون جا اتاق ارباب هست حتما میخواد یه چیز مهمی رو بهت بگه که گفته بری اتاقش خدا بدادت برسه ات خیلی بعد آجوما رفت استرس خیلی بدی گرفته بودم که عمو باهام چیکار داره بعد چند دقیقه آجوما اومد پایین با دو اومد سمتم بهم گفت × ارباب کارت داره زود برو پیشش و اگرنه تنبیه میشی دخترم زود باش با عجله به سمت طبقه ی بالا رفتم ولی یادم رفت بپرسم اتاق عمو کدومه ولی یه اتاق دیدم ازش صدای آهنگ میومد منم رفتم سمت همون اتاقه اون اتاق عمو بود وارد اتاق شدم روی مبل لم داده بود و دکمه های پیراهن سفیدش چهار تا دکمه باز بود و داشت به طرز هاتی و ددی فاکری شراب میخورد آخه چرا عمو انقدر جذابه ااههه بیخیال این حرفا رفتم داخل اتاق _بیا کنارم بشین ات ( تمام حرف های تهیونگ سرد و جذاب و با پوزخنده بود ) +چشم (آروم) عمو با من چه کاری داشتین _ سوال خوبی پرسیدی لیتل لیدی (کمی از شرابش رو خورد)راستش میخوام یه چیزی بهت بگم(جام شرابش رو کنارگذاشت و آروم نزدیک ات شد) ولی خیلی سخته بهت بگم کوچولو (ات رو کامل روی مبل دراز کرد و آروم نزدیک گوشش شد و گفت) ولی میخوام بهت بگم تو منو دیوونه ی خودت کردی میدونی بادیگارد هایی که باهام بودن
۸.۳k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.