اگرقصدت گریاندنم بود

اگرقصدت گریاندنم بود
بدان که اکنون در حال گریستنم
بااشکهایی که میسوزانندصورتم را
دستانم را وقلبم را ...
اگر قصدت دلتنگ کردنم بود بدان
هیچوقت وزمانی اینچنین دلتنگ
نشده بودم ...
میدانی تو شاید نتوانی حال کسیرا که سالهادر انتظاربسر برده هرلحظه هزاران
افکار زشت وزیبارا در ذهنش تحمل کرده با بعضی از انهالبخندتلخی زده وبرای بعضی دیگر گریسته رادرک کنی زیرا همه چیز بتو بستگی داشته تو میتوانستی بیایی ونیامدی میتوانستی باشی ونبودی و....
تومقصر نیستی این منم که خودخواه بودم اما حاضربودم بخاطرت هرکاری بکنم
هرجایی بیایم من فقط میخواستم کنارم باشی زیرا هرگزهیچکسی نتوانست مرا درگیرخودش کندنمیدانم چرا اما هیچکس به دلم نمینشست حتی به اندازه یک همصحبتی اما توباهمه فرق میکردی ومن چنین پنداشتم که هرچندخیلی دیر اما عاقبت کارخوش خواهدبود...
چقدرخواب الوده ام این طبیعی نیست
دلم میخواهد به خوابی عمیق فرو روم
احساس سبک شدن و پرواز را دارم انگارمیتوانم پرواز کنم اما بغضهای لعنتی همه چیز را خراب میکند در دلم ناگهان آشوبی به پامیشود میخواهم به پیشوازتو بیایم اما میدانم که آمدنت برای دیدن من نیست واین کم دردی نیست برای انکه تمام لحظه های نبودنت را به انتظارنشسته بخدا که درد کمی نیست...

#خانبیان
.خان.بی.آن.مرد