ی زمانی با رفیقم مینشستیم ی سری متنای قشنگ از خودمون میسا
ی زمانی با رفیقم مینشستیم ی سری متنای قشنگ از خودمون میساختیم...ی بار وقتی داشتم به دفترم نگاه مسکردم این متن اومد تو ذهنم که وایب جالبی داشت....
داستان شروع شد ورقه های سفید داستان زندگیش بودن...اون دیگه مرده!
داستان شروع شد ورقه های سفید داستان زندگیش بودن...اون دیگه مرده!
۴.۲k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.