گفتیم نمی گذره، گذشت !
گفتیم نمیگذره، گذشت !
گفتیم مگه میشه؟ شد !
گفتیم محال ممکنه؛ ممکن بود ...!
گفتیم باورم نمیشه؛ باورمون شد ...
گفتیم نمیگذرم؛ گذشتیم !
گفتیم نمیبخشم؛ بخشیدیم !
گفتیم حرف میزنم، سکوت کردیم !
گفتیم از پسش برنمیایم، اومدیم !
گفتیم دیگه طاقت نمیارم، طاقت آوردیم !
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد !
هرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگهای شد
باور پشت باور یا قوی تر شد ...
یا نابود شد و از بین رفت !
این شدن و نشدنها شد تا بشینیم
گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم؛
بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم
که میون این شدن ها و نشدن ها
تبدیل به آدم بهتری شدیم برای این دنیا!
گفتیم مگه میشه؟ شد !
گفتیم محال ممکنه؛ ممکن بود ...!
گفتیم باورم نمیشه؛ باورمون شد ...
گفتیم نمیگذرم؛ گذشتیم !
گفتیم نمیبخشم؛ بخشیدیم !
گفتیم حرف میزنم، سکوت کردیم !
گفتیم از پسش برنمیایم، اومدیم !
گفتیم دیگه طاقت نمیارم، طاقت آوردیم !
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد !
هرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگهای شد
باور پشت باور یا قوی تر شد ...
یا نابود شد و از بین رفت !
این شدن و نشدنها شد تا بشینیم
گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم؛
بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم
که میون این شدن ها و نشدن ها
تبدیل به آدم بهتری شدیم برای این دنیا!
۱۳.۸k
۱۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.