ماه من نفس من عمر من وجود من قلب من زندگی من خرسی من پرند
ماه من نفس من عمر من وجود من قلب من زندگی من خرسی من پرنده ی شکاری من درد من درمان من همه چیزه من ژنرالِ خسته ی من ناپلئونِ بی احساس من کیمِ من امنیت من زمانِ من صبره من دفتره رازِ من.
مگه چی شد؟ قَلمِت کُند شد؟ برات میتراشم.. رنگِ مدادو دوست نداری؟ عوضش میکنم.. دستت درد گرفت؟ به جات مینویسم.. چرا میگی دزیرمو با یکی دیگه بنویسم؟ ناپلئون تو دنیایِ ما زیاده اما من تو رو به عنوان ژنرالم انتخواب کردم. گفتی نمیخوای مثل ناپلئون من و بزاری و با قلبم بری.. یادته؟ پس چرا رفتی کیم؟ بازی با قلبم برات سرگرم کننده بود؟ دیگه تموم شدم؟ تو رو توی ذهنم بکشم؟ قلب؟ نه دستِ توعه تو باید خودتو تو قلبم از بین ببری و یه خاکستر بهم تحویل بدی ژنرال...
سهم من از این عشق؟ خب نظرت درباره دلتنگی چیه؟ اره...سهمِ تو از این عشق؟ خب نظرت درباره ی لذت و غرق تویِ احساسات من چیه؟ نظرت درباره ی خندیدن به من و دروغ گفتنت چیه ژنرالِ من؟.. برایِ یکی دیگه عاشقی کنم؟ اجازشو ندارم.. نفسام و قلبم به نامته چطوری این کار و بکنم.. امانت داره خوبی نبودی.. میخوام مال تو باشم اما بال هام شکستن.. من یه کهکشان ستاره بهت دادم، اما چرا هنوز دلتنگتم؟ چرا هیچ کدوم از این ستاره ها رو مالِ خودت نمیکنی ماهِ من؟ حالا که دیگه نوری ندارم برات یه ستاره ی پوچم؟
نزاشتم کسی چالِ هاتو ببینه.. گذاشتم تو از نظره همه همون ماهِ دست نیافتنی ای باشی که مالِ منه.. گذاشتم همه حسرتتو بخورن. اما کی دید دروغاتو؟ دورو بودنتو؟ بی منطقیتو؟ اینارو پوشوندم اما خودم که دیدم. ندیدم ماهِ من؟...
the END
مگه چی شد؟ قَلمِت کُند شد؟ برات میتراشم.. رنگِ مدادو دوست نداری؟ عوضش میکنم.. دستت درد گرفت؟ به جات مینویسم.. چرا میگی دزیرمو با یکی دیگه بنویسم؟ ناپلئون تو دنیایِ ما زیاده اما من تو رو به عنوان ژنرالم انتخواب کردم. گفتی نمیخوای مثل ناپلئون من و بزاری و با قلبم بری.. یادته؟ پس چرا رفتی کیم؟ بازی با قلبم برات سرگرم کننده بود؟ دیگه تموم شدم؟ تو رو توی ذهنم بکشم؟ قلب؟ نه دستِ توعه تو باید خودتو تو قلبم از بین ببری و یه خاکستر بهم تحویل بدی ژنرال...
سهم من از این عشق؟ خب نظرت درباره دلتنگی چیه؟ اره...سهمِ تو از این عشق؟ خب نظرت درباره ی لذت و غرق تویِ احساسات من چیه؟ نظرت درباره ی خندیدن به من و دروغ گفتنت چیه ژنرالِ من؟.. برایِ یکی دیگه عاشقی کنم؟ اجازشو ندارم.. نفسام و قلبم به نامته چطوری این کار و بکنم.. امانت داره خوبی نبودی.. میخوام مال تو باشم اما بال هام شکستن.. من یه کهکشان ستاره بهت دادم، اما چرا هنوز دلتنگتم؟ چرا هیچ کدوم از این ستاره ها رو مالِ خودت نمیکنی ماهِ من؟ حالا که دیگه نوری ندارم برات یه ستاره ی پوچم؟
نزاشتم کسی چالِ هاتو ببینه.. گذاشتم تو از نظره همه همون ماهِ دست نیافتنی ای باشی که مالِ منه.. گذاشتم همه حسرتتو بخورن. اما کی دید دروغاتو؟ دورو بودنتو؟ بی منطقیتو؟ اینارو پوشوندم اما خودم که دیدم. ندیدم ماهِ من؟...
the END
۴.۲k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.