چِ کردی با برکه ارامِ من کِ یادت سنگسارش میکند ، طوفانی م
چِ کردی با برکه ارامِ من کِ یادت سنگسارش میکند ، طوفانی میشود!
دیگر ارام نیست!
پاسی از شب!
نیمه هایی از ظهر!
صبحُ
عصر
فرقی نمیکند ، چه زمان ، چه ساعت.
دلگیرُ ناراحتُ بازهم دلگیر ، زل میزنم بِ فنجانِ روبرویم ، هنوز هم در خیالم هستی هنوز هم من برایت مانده ام!
چرا تو نفهمیدی ؟
چرا نفهمیدی چِ کردی بامن ؟
توهیچوقت نفهمیدی.
حال با قلبی زخمیُ حنجره ای زخمی تر فریاد میزنم!
"ای فرشته ها چشد کِ او مرا نخواست"؟
سکوتِ آدمیزاد بویِ دلخوری نمیدهد جانم!
بعد جنگیدن ها و نخواسته شدن ها! با قلبی زخمی نایِ حرف زدن باقی نمیماند
وقتی دستی نمانده کِ دراز نشده باشد بِ سویش .
وقتی اشکی نمانده کِ نریخته شده باشد .
دیگر چیزی نمانده ، باید لبهایت را بهم بدوزی سکوت کنیُ! دردِ قلبت را با قلبت خاموش کنی!..
mohy"
دیگر ارام نیست!
پاسی از شب!
نیمه هایی از ظهر!
صبحُ
عصر
فرقی نمیکند ، چه زمان ، چه ساعت.
دلگیرُ ناراحتُ بازهم دلگیر ، زل میزنم بِ فنجانِ روبرویم ، هنوز هم در خیالم هستی هنوز هم من برایت مانده ام!
چرا تو نفهمیدی ؟
چرا نفهمیدی چِ کردی بامن ؟
توهیچوقت نفهمیدی.
حال با قلبی زخمیُ حنجره ای زخمی تر فریاد میزنم!
"ای فرشته ها چشد کِ او مرا نخواست"؟
سکوتِ آدمیزاد بویِ دلخوری نمیدهد جانم!
بعد جنگیدن ها و نخواسته شدن ها! با قلبی زخمی نایِ حرف زدن باقی نمیماند
وقتی دستی نمانده کِ دراز نشده باشد بِ سویش .
وقتی اشکی نمانده کِ نریخته شده باشد .
دیگر چیزی نمانده ، باید لبهایت را بهم بدوزی سکوت کنیُ! دردِ قلبت را با قلبت خاموش کنی!..
mohy"
۲۷.۲k
۰۸ مرداد ۱۴۰۰