فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:67
.............................................................
کره شمالی عمارت/
فلش بک/
جنی ویو: ساعت6بود از خواب بیدار شدم مطمئنم دیشب تهیونگ تتوی روی رونم رو دیده! کلا یادم رفته بود شاید با پیدا کردن سویونگ ذهنشو چند روزی درگیر کنم و اون تتوی لعنتی رو پاک کنم!
یه دوش گرفتم تا از بوی عرق و کام که حالمو بهم میزد یکم راحت شم.. دیشب بدترین شب زندگیم بود ولی بازم به کونم!
مثل همیشه کت و شلوار مشکی!
بدون سروصدا از خونه خارج شدم ماشین تهیونگ رو ورداشتم به سمت اون مغازه که اون شب رفتم حرکت کردم چندمین بعد رسیدم از ماشین پیاده شدم
مغازه باز بود ولی سویونگ اونجا نبود و فقط یه پسر جون که بهش میخورد۱۷سالش باشه اونجا بود وارد مغازه شدم
جنی: سلام
هان: بفرمایید
جنی: سویونگ کجاست ؟!
هان: بله ؟! سویونگ کیه
جنی: خودتو نزن به اون راه
هان: نمیدونم درمورد کی و چی حرف میزنی اما هیچکس با اسم سویونگ اینجا کار نمیکنه!
جنی: هیچ دختری اینجا کار نمیکنه ؟!
هان: فقط سوآه اونی هست اونم شبا !
جنی: او پس بلآخره از اسم واقعیش استفاده کرده! شب ساعت چند دقیقا میاد ؟!
هان: از ساعت ۹تا ۳ اینجاست
جنی: باشه.. من میرم ولی درمورد من هیچی بهش نگو باشه بچه جون؟!
هان: بله
جنی: آ و راستی اینو بگیر
جنی کمی پول روی میز گذاشت
هان: این برای کیه؟!
جنی: خودت.. یه غذای خوب بخور یکم جون بگیری قشنگ معلومه بزور سرپایی من رفتم و درمورد من به هیچکس نگو
هان: خانوم
جنی: بله؟!
هان: ممنونم
جنی سری تکون داد و از اونجا خارج شد و سمت عمارت حرکت کرد
پایان فلش بک/
تهیونگ: کجا بودی؟!
جنی: کار داشتم
تهیونگ: دیونه ای دیشب به فاک...
جنی: کیم تهیونگ*بلند*
تهیونگ:چه کاری بود که صبح زود رفتی؟!
جنی: بعدا میفهمی راستی درمورد دیشب انقد نگو رو عصابمه
تهیونگ: ایش بد اخلاق بی عصاب
جنی: کی به کی میگه
جنی با چشم غره ای از تهیونگ دور شد و سمت آشپزخونه رفت
جنی: آفرین بشورید
لیسا: دهنمون سرویس شد تموم نمیشه که
جنی: زر نزن ظرفارو بشور
رزی: خدایش گناه داریم دستام ب گا.. چیزه
جنی: هی راحت باش به کونمون
رزی از راحتی جنی چشماش گرد شد اولین بار بود میدید جنی انقدر راحت باهاش میحرفه
جنی: چی شد؟!
رزی: عا هیچی
جنی: با جیمین رابطه تون خوب پیش میره؟!
اینو درحالی که روی صندلی مینشست گفت و دوباره نگاهشو به رزی داد
رزی: زیاد باهم حرف نمیزنیم
لیسا: دروغ نگو دیشب دیدم داشتید کیس میرفتین
رزی: ها؟!*بلند*
جنی: آه نگو گوشم توانایی این حجم از عاشقانه بودن رو نداره*خنده*
رزی: هی دیونه شدی؟! ما چیزه کیس نبود فقط ببین
لیسا: اوف بنازم کیس فرانسوی بود
رزی: لیسااا*داد*
فلش بک/
.....
لایک 35
کامنت 30
🫂✨
پارت:67
.............................................................
کره شمالی عمارت/
فلش بک/
جنی ویو: ساعت6بود از خواب بیدار شدم مطمئنم دیشب تهیونگ تتوی روی رونم رو دیده! کلا یادم رفته بود شاید با پیدا کردن سویونگ ذهنشو چند روزی درگیر کنم و اون تتوی لعنتی رو پاک کنم!
یه دوش گرفتم تا از بوی عرق و کام که حالمو بهم میزد یکم راحت شم.. دیشب بدترین شب زندگیم بود ولی بازم به کونم!
مثل همیشه کت و شلوار مشکی!
بدون سروصدا از خونه خارج شدم ماشین تهیونگ رو ورداشتم به سمت اون مغازه که اون شب رفتم حرکت کردم چندمین بعد رسیدم از ماشین پیاده شدم
مغازه باز بود ولی سویونگ اونجا نبود و فقط یه پسر جون که بهش میخورد۱۷سالش باشه اونجا بود وارد مغازه شدم
جنی: سلام
هان: بفرمایید
جنی: سویونگ کجاست ؟!
هان: بله ؟! سویونگ کیه
جنی: خودتو نزن به اون راه
هان: نمیدونم درمورد کی و چی حرف میزنی اما هیچکس با اسم سویونگ اینجا کار نمیکنه!
جنی: هیچ دختری اینجا کار نمیکنه ؟!
هان: فقط سوآه اونی هست اونم شبا !
جنی: او پس بلآخره از اسم واقعیش استفاده کرده! شب ساعت چند دقیقا میاد ؟!
هان: از ساعت ۹تا ۳ اینجاست
جنی: باشه.. من میرم ولی درمورد من هیچی بهش نگو باشه بچه جون؟!
هان: بله
جنی: آ و راستی اینو بگیر
جنی کمی پول روی میز گذاشت
هان: این برای کیه؟!
جنی: خودت.. یه غذای خوب بخور یکم جون بگیری قشنگ معلومه بزور سرپایی من رفتم و درمورد من به هیچکس نگو
هان: خانوم
جنی: بله؟!
هان: ممنونم
جنی سری تکون داد و از اونجا خارج شد و سمت عمارت حرکت کرد
پایان فلش بک/
تهیونگ: کجا بودی؟!
جنی: کار داشتم
تهیونگ: دیونه ای دیشب به فاک...
جنی: کیم تهیونگ*بلند*
تهیونگ:چه کاری بود که صبح زود رفتی؟!
جنی: بعدا میفهمی راستی درمورد دیشب انقد نگو رو عصابمه
تهیونگ: ایش بد اخلاق بی عصاب
جنی: کی به کی میگه
جنی با چشم غره ای از تهیونگ دور شد و سمت آشپزخونه رفت
جنی: آفرین بشورید
لیسا: دهنمون سرویس شد تموم نمیشه که
جنی: زر نزن ظرفارو بشور
رزی: خدایش گناه داریم دستام ب گا.. چیزه
جنی: هی راحت باش به کونمون
رزی از راحتی جنی چشماش گرد شد اولین بار بود میدید جنی انقدر راحت باهاش میحرفه
جنی: چی شد؟!
رزی: عا هیچی
جنی: با جیمین رابطه تون خوب پیش میره؟!
اینو درحالی که روی صندلی مینشست گفت و دوباره نگاهشو به رزی داد
رزی: زیاد باهم حرف نمیزنیم
لیسا: دروغ نگو دیشب دیدم داشتید کیس میرفتین
رزی: ها؟!*بلند*
جنی: آه نگو گوشم توانایی این حجم از عاشقانه بودن رو نداره*خنده*
رزی: هی دیونه شدی؟! ما چیزه کیس نبود فقط ببین
لیسا: اوف بنازم کیس فرانسوی بود
رزی: لیسااا*داد*
فلش بک/
.....
لایک 35
کامنت 30
🫂✨
۱۱.۲k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.