☘🌘
_☘🌘
میدونی ، بعضی وقتا به فرمانده تهیونگ حسودیم میشه؛ اون با شرایط سختی که داشت میدونست ته جاده ای که قدم برمیداره یه پسر نعنایی داره که از پشت بغلش کنه و با لباش نقطه نقطه بدنشو ببوسه ، چون میدونست بعد از اینکه قدم های خستش به انتهای راه میرسه واسه متوقف شدن گردن پسر نعناییش بهترین پناهگاه واسه پنهان شدنشه ، فرمانده با تک تک سلولاش واسه نعناع عاشقی کرد؛!
جئون ویّ_
میدونی ، بعضی وقتا به فرمانده تهیونگ حسودیم میشه؛ اون با شرایط سختی که داشت میدونست ته جاده ای که قدم برمیداره یه پسر نعنایی داره که از پشت بغلش کنه و با لباش نقطه نقطه بدنشو ببوسه ، چون میدونست بعد از اینکه قدم های خستش به انتهای راه میرسه واسه متوقف شدن گردن پسر نعناییش بهترین پناهگاه واسه پنهان شدنشه ، فرمانده با تک تک سلولاش واسه نعناع عاشقی کرد؛!
جئون ویّ_
۵۷۳
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.