در حوالی من آن قدر چرخ زدی، چیزی عاید ات شد، عزیز دردانه؟
در حوالی من آن قدر چرخ زدی، چیزی عاید ات شد، عزیز دردانه؟ هر آن اثری از غنچهٔ نیلگونِ تو در من سخت یافت شد، بیوجود میگشتم، و هر آن بیمحابا خود در پی خویش گشت و گذار میکردم، متفرعن، نامتواضع یا خاموش؟ من پی اثری از خود بودم تا خویش بشناسم و تو کز شناختات گمان میرفت بیش از من رسوایمان کرده، انتظار میداشتی دم خانهٔ مولانا از شهر حافظ سر در آورم.
@همونچیزیکهشماهابشمیگیدابدی
@همونچیزیکهشماهابشمیگیدابدی
۲.۰k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.