🍁خواهد خورد 🍁
میخورم غصه ای که مرا ، دم به دم خواهد خورد
دلخوشی های کم را اضطراب و عذاب خواهد خورد
قصه پردازم و مینویسم تمام دردهایم را
استخوان های مرا رفته رفته کتاب خواهد خورد
جاده را طی کنم؟ و یا خود را انتخابی سخت است
من و این جاده را غمِ این انتخاب خواهد خورد
شب دلگیرم را در اتاقی محقر محبوس ام
دوشک و تخت مرا ، گرگ نا آرام خواب خواهد خورد
مرگ و زندگی هر دو را در تن یک تناب میتابم
این دو قطب متضاد با چنین درد تاب خواهد خورد؟
سالهای سکوت و سیمانی ، عاقبت روزی
خشم روزهای مرا ، شور یک انقلاب خواهد خورد
با خودم در تنهایی پی هیچ و پوچ میپیچم
جسدِ خسته ی مرا ، زحمت آفتاب خواهد خورد
دلخوشی های کم را اضطراب و عذاب خواهد خورد
قصه پردازم و مینویسم تمام دردهایم را
استخوان های مرا رفته رفته کتاب خواهد خورد
جاده را طی کنم؟ و یا خود را انتخابی سخت است
من و این جاده را غمِ این انتخاب خواهد خورد
شب دلگیرم را در اتاقی محقر محبوس ام
دوشک و تخت مرا ، گرگ نا آرام خواب خواهد خورد
مرگ و زندگی هر دو را در تن یک تناب میتابم
این دو قطب متضاد با چنین درد تاب خواهد خورد؟
سالهای سکوت و سیمانی ، عاقبت روزی
خشم روزهای مرا ، شور یک انقلاب خواهد خورد
با خودم در تنهایی پی هیچ و پوچ میپیچم
جسدِ خسته ی مرا ، زحمت آفتاب خواهد خورد
۵.۸k
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.