مرگ از همیشه نزدیکتره:
مقدمه : 2007 نوزادی متولد شد که همراه خودش نفرینی را به این دنیا فانی اورد
آن نوزاد موهایی از جنس طلا و چشمانی از جنس الماس داشت، که امواج دریا درش جریان میداشت
در همان زمان،پسر بچه ای دوازده ساله منتظر اون کودک درخانه رویایی بود
چند روزی گذشت، نوزاد از جایی که پا به دنیا گزاشته بود مرخص شد.
با ماشینی بسیار خاصی در آن سال به دنبال مادر و نوزاد امدند
کمی نگذشت که آن نوزاد به خانه رویایی رسید درب ها وردی آن خانه با طلا پوشیده شده بود مانند موها نوزاد
خانه راه روی بلندی داشت که وقتی در زدن چند پیشخدمت به سمت درب با سرعت اومدن درب را باز کردن و به نشانه احترام خم شدن و گفتن: درود خیلی خوش امدید خانم خیلی خوشحالیم پرنسس مرخص شده
بفرمایید از این طرف پرستاری که به شخصه برا نوزاد استخدام شده بود کریر نوزاد را بلند کرد و به سمت اتاقی که از قبل اماده کرده بودن براش بردش
همچنان که مهمانان در سالنی بزرگی جمع شده بودن و منتظر آن نوزاد بودن...
لطفا نظر بدهید
#نویسندگی
#انیمه
#ویسگون
#ایتادوری
#گوجو
#گتو
#آرامش
#کتاب
#داستان
آن نوزاد موهایی از جنس طلا و چشمانی از جنس الماس داشت، که امواج دریا درش جریان میداشت
در همان زمان،پسر بچه ای دوازده ساله منتظر اون کودک درخانه رویایی بود
چند روزی گذشت، نوزاد از جایی که پا به دنیا گزاشته بود مرخص شد.
با ماشینی بسیار خاصی در آن سال به دنبال مادر و نوزاد امدند
کمی نگذشت که آن نوزاد به خانه رویایی رسید درب ها وردی آن خانه با طلا پوشیده شده بود مانند موها نوزاد
خانه راه روی بلندی داشت که وقتی در زدن چند پیشخدمت به سمت درب با سرعت اومدن درب را باز کردن و به نشانه احترام خم شدن و گفتن: درود خیلی خوش امدید خانم خیلی خوشحالیم پرنسس مرخص شده
بفرمایید از این طرف پرستاری که به شخصه برا نوزاد استخدام شده بود کریر نوزاد را بلند کرد و به سمت اتاقی که از قبل اماده کرده بودن براش بردش
همچنان که مهمانان در سالنی بزرگی جمع شده بودن و منتظر آن نوزاد بودن...
لطفا نظر بدهید
#نویسندگی
#انیمه
#ویسگون
#ایتادوری
#گوجو
#گتو
#آرامش
#کتاب
#داستان
۱.۷k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.