قلبم خسته تر از همیشه به تپیدن ادامه می دهد و لب هایم به
قلبم خسته تر از همیشه به تپیدن ادامه می دهد و لب هایم به لبخند زدن.
سعی می کنم نشانی از عشق در صدایم نباشد، اما بین هر کلمه او را فریاد می زنم. همه جا او را می بینم. بوی عطرش حتی میان شلوغی جمعیت به مشامم می رسد. کسی اسمش را صدا می زند و من دیگر نمی دانم با این جنون خاموش چه کنم.
فقط خدا می داند درد دلتنگی، چطور از درون آدم را پیر و فرسوده می کند...
سعی می کنم نشانی از عشق در صدایم نباشد، اما بین هر کلمه او را فریاد می زنم. همه جا او را می بینم. بوی عطرش حتی میان شلوغی جمعیت به مشامم می رسد. کسی اسمش را صدا می زند و من دیگر نمی دانم با این جنون خاموش چه کنم.
فقط خدا می داند درد دلتنگی، چطور از درون آدم را پیر و فرسوده می کند...
۵۳.۱k
۲۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.