قطره اشک شبنم...
ای همدم تنهایی من دلم نوازش حرفهایت رازمزمه می کند دلم خسته است ازبی رحمی روزگاراز هرچه سنگدلی ست این زمانه
تلخ غروب که می شود دلم با پرنده گانه مهاجر کناره دریا همدل می شوددلم می خواهد بربالهای پرندگان سوارشوم تا بینهایت پرواز کنم
ای همدم تنهایی من نگذار درخود نشکنم می دانی اشک روی گونه هایم رقص نمایی می کند آه چه سرداست تکه تکه های وجودم
جایی برای ماندن نگذار تادر خود نشکنم
چشمانه خیس بارانیم را می گویم قطره اشک شبنم بامن هم دردی می کند بخیالم آنهم عاشق گندم زاراست
آری روزگارمی نوازد نوایی غمگین عشق دخترکی را که همدم تنهایش قطره اشک شبنم است ...بقلم دلنوشته انیس عزیزی
تلخ غروب که می شود دلم با پرنده گانه مهاجر کناره دریا همدل می شوددلم می خواهد بربالهای پرندگان سوارشوم تا بینهایت پرواز کنم
ای همدم تنهایی من نگذار درخود نشکنم می دانی اشک روی گونه هایم رقص نمایی می کند آه چه سرداست تکه تکه های وجودم
جایی برای ماندن نگذار تادر خود نشکنم
چشمانه خیس بارانیم را می گویم قطره اشک شبنم بامن هم دردی می کند بخیالم آنهم عاشق گندم زاراست
آری روزگارمی نوازد نوایی غمگین عشق دخترکی را که همدم تنهایش قطره اشک شبنم است ...بقلم دلنوشته انیس عزیزی
۲۵.۴k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱