Life:p¹⁰
Life:p¹⁰
بهعنوانبرادر...ولیاگرهمبزارمبانویچویببرهحتمابهخاندانجئونآسیبمیزنه...خدایبزرگمنبایدچیکارکنم؟!
همینطوریتوفکربودموداشتمباخودمحرفمیزدمکهباصداییکنفربهخودمآمدم
_پریکجایی؟!دقیقانزدیک۲۰بارصداتکردمچراانقدرفکرتمشغوله؟!!
بانگاهیگیجتوچشماشخیرهشدموگفتم:
+جونگکوکابیااینجابشینبایدیکچیزروبهتبگم!!
جونگکوککنارمنشستوتعجبینگاهمکردکه ادامهدادم:
+امروزبهدیدنتمادرترفتمکهبهمگفتبرایکاندیدازدواجباتومنوانتخابکردنمنواقعاگیجشدمجونگکوکاخودتمیدونیکهمنازبچگیتوروبهعنوانبرادرخودممیدونمولیدرعینحالنمیخوامبهخاندانجئونآسیببرسهبایدچیکارکنم؟!
چهرهامرومظلومکردمکهجونگکوکلبخندشیرینیزدوگفت:
_نگاهکنپریخودممیدونمکهاحساستنسبتبهمنچیهوحتماتوهممیدونیکهمنچقدردوستدارمولیمننمیخوامتورومحبورکنمکهبااجباربامنازدواجکنیخودتمیدونیکهچقدربرامباارزشیومننمیخوامکهبدونعشقباکسیازدواجکنیپسفکرمنیاقلمرورونکنفکرکنکهنیتونییهعمرکنارمباشییانمیتونی:)
بعدازتمومشدنحرفشاحساسکردمکهتهدلمخالیشدواونحجمازافکاردیگهتوذهنمنبودوالانخوشحالبودم...بعد.ازرفتنجونگکوککمییاخودمفکر کردموبهایننتیجهرسیدمکهمنمیتونمازاینبهبعدبهعنوانعشقبهجونگکوکنگاهکنماگرتاالانبخاطرخاندانجئونمیخواستمدرخواستملکهجئونروقبولکنمازاینبهبعدبخاطرجونگکوکمیخوامکاندیدشموشروعکنمبهدوستداشتنش...بالبخندازافکارمدرآمدمکهباکوهانباشهشدهایازگلرزقرمزکناردستوپاهایمودروندریاچه...بهسمتاقامتگاهملکهجئونرفتمتابهشخبررابگویمکهباچیزیکهدیدمانگاربرقگرفتهبودتم....
بهعنوانبرادر...ولیاگرهمبزارمبانویچویببرهحتمابهخاندانجئونآسیبمیزنه...خدایبزرگمنبایدچیکارکنم؟!
همینطوریتوفکربودموداشتمباخودمحرفمیزدمکهباصداییکنفربهخودمآمدم
_پریکجایی؟!دقیقانزدیک۲۰بارصداتکردمچراانقدرفکرتمشغوله؟!!
بانگاهیگیجتوچشماشخیرهشدموگفتم:
+جونگکوکابیااینجابشینبایدیکچیزروبهتبگم!!
جونگکوککنارمنشستوتعجبینگاهمکردکه ادامهدادم:
+امروزبهدیدنتمادرترفتمکهبهمگفتبرایکاندیدازدواجباتومنوانتخابکردنمنواقعاگیجشدمجونگکوکاخودتمیدونیکهمنازبچگیتوروبهعنوانبرادرخودممیدونمولیدرعینحالنمیخوامبهخاندانجئونآسیببرسهبایدچیکارکنم؟!
چهرهامرومظلومکردمکهجونگکوکلبخندشیرینیزدوگفت:
_نگاهکنپریخودممیدونمکهاحساستنسبتبهمنچیهوحتماتوهممیدونیکهمنچقدردوستدارمولیمننمیخوامتورومحبورکنمکهبااجباربامنازدواجکنیخودتمیدونیکهچقدربرامباارزشیومننمیخوامکهبدونعشقباکسیازدواجکنیپسفکرمنیاقلمرورونکنفکرکنکهنیتونییهعمرکنارمباشییانمیتونی:)
بعدازتمومشدنحرفشاحساسکردمکهتهدلمخالیشدواونحجمازافکاردیگهتوذهنمنبودوالانخوشحالبودم...بعد.ازرفتنجونگکوککمییاخودمفکر کردموبهایننتیجهرسیدمکهمنمیتونمازاینبهبعدبهعنوانعشقبهجونگکوکنگاهکنماگرتاالانبخاطرخاندانجئونمیخواستمدرخواستملکهجئونروقبولکنمازاینبهبعدبخاطرجونگکوکمیخوامکاندیدشموشروعکنمبهدوستداشتنش...بالبخندازافکارمدرآمدمکهباکوهانباشهشدهایازگلرزقرمزکناردستوپاهایمودروندریاچه...بهسمتاقامتگاهملکهجئونرفتمتابهشخبررابگویمکهباچیزیکهدیدمانگاربرقگرفتهبودتم....
۲.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.