سرنوست نوشته نشده
پارت 13
ساعت 3 یواشکی لباسامو پوشیدم میا و سوا خوابیده بودن رفتم برون دقیف سر همون جایی که لوکیشن برام فرستاده شده که بهو حس کردم ی چیزی اومد جلو چسام و دهنم و بی هوش شدم
وقتی به هوش اومدم رو ی صندلی نشستم و طناب دورم پیچیده شده
که زن میانسال با لباس باز قرمز اومد پیشم و در دست چپش ی چاقو داشت چاقو رو روی گلوم گذاشت
ناشناس: تو منو نمیشناسی ولی من میشناسمت خوب به حرفای من گوش بده تو قرار نیست که با جیمین رابطه داشته باشی چون در سرنپست تو هیچوقت قرار نیست همچین چیزی نوشته بشه یا جیمین رو ترک میکنی یا تا اخر عمرت بخاطر اینکه نتونستی نجاتش بدی گریه کنی و زجه بزنی
ا. ت: چیکار میخوای بکنی
ناشناس: پرده رو بکشید
از زبان ا. ت: پرده رو که کشیدن ی تخته و ی چوب بود
☆چه اتفاقی برا ا. ت میوفته
جواب این سوال را در پارت بعد میفهمبد
حمایت کن کیوتیــــ♡♡
ساعت 3 یواشکی لباسامو پوشیدم میا و سوا خوابیده بودن رفتم برون دقیف سر همون جایی که لوکیشن برام فرستاده شده که بهو حس کردم ی چیزی اومد جلو چسام و دهنم و بی هوش شدم
وقتی به هوش اومدم رو ی صندلی نشستم و طناب دورم پیچیده شده
که زن میانسال با لباس باز قرمز اومد پیشم و در دست چپش ی چاقو داشت چاقو رو روی گلوم گذاشت
ناشناس: تو منو نمیشناسی ولی من میشناسمت خوب به حرفای من گوش بده تو قرار نیست که با جیمین رابطه داشته باشی چون در سرنپست تو هیچوقت قرار نیست همچین چیزی نوشته بشه یا جیمین رو ترک میکنی یا تا اخر عمرت بخاطر اینکه نتونستی نجاتش بدی گریه کنی و زجه بزنی
ا. ت: چیکار میخوای بکنی
ناشناس: پرده رو بکشید
از زبان ا. ت: پرده رو که کشیدن ی تخته و ی چوب بود
☆چه اتفاقی برا ا. ت میوفته
جواب این سوال را در پارت بعد میفهمبد
حمایت کن کیوتیــــ♡♡
۳.۴k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.