"قلب یخی"

"قلب یخی"
دوباره زمستونه، داره برف می باره و منم طبق عادت توی پیاده رویی که کلی باهاش خاطره داریم، دارم قدم میزنم؛
یادته؟ پارسال توی همچین روزی دوتایی هودی ستی که تازه باهم خریده بودیم رو برای اولین بار پوشیدیم و رفتیم که قدم بزنیم؛ اتفاقا توی همین پیاده رو بودیم چن تو همش غر میزدی که لباس ست چیه! اینا همش سوسول بازیه! بیا مثل آدم لباس بپوشیم و.....
منم همش میگفتم که این همه آدم اینجوری لباس میپوشه چرا ما نپوشیم؟! ولی تو گوشت شنوا نبود و همینجور غر میزدی؛ اخرش اینقدر عصبی شدم که همونجا با پرویی تمام روی برفا نشستم. مردم چپ چپ بهمون نگاه میکردن توهم سعی داشتی با چشمات بهم بفهمونی که باید بلند شم ولی من لجباز تر از حرفا بودم...
حالا اینارو ولش کن، یادت میاد یه شب توی برفا بودیم که من اینقدر سردم بود که دستامو صورتم قرمز شدت بود، توهم اومدی منو محکم بغل کردی که گرم گرم شدم...
جدی اینارو یادت نمیاد؟؟؟!!!
یا اگه یادت هست چجوری تونستی منو تنها بزاری که الان مجبور شم به این کاغذ و قلم لعنتی بفهمونممیزن
"حال من بعد تو حال خوبی نیست و
نبودنت هر شب به قلب من چنگ میزنه و
درد از تموم جونم تا صبح فریاد میزنه"






(قابل توجه که همش تخیلیه🗿✨)