𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐨𝐫 𝐥𝐮𝐬𝐭?
𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐨𝐫 𝐥𝐮𝐬𝐭?
کوک:یه کاری که شب میفهمی
لیا: اوممم باشه
کوک: آفرین حالا بیا بغلم
لیا: باشه
ویو کوک:
باورم نمیشد دارم به لیا خیانت میکنم ولی رزی(کسی که داره باهاش به لیا خیانت میکنه)خیلی خوشگله
لیا گفت خوابش میاد منم بردمش تو اتاق رو تخت لیا خوابش برد که رزی پیام داد گفت برم بار پیشش منم رفتم بار که رزی رو دیدم اونم منو دید اومد سمتم و لبام رو بوسید
رزی:های ددی
کوک:های بیبی
رزی:نظرت راجب لباسم چیه؟
کوک:لباسش اون لباس لعنتیش خیلی باز بود تا بالای زانوش بود و جلوش یه چاک داشت که سی*نه هاش پیدا بود اخم کوچیکی کردم که رزی گفت :
رزی: ددی چیشده؟
کوک:این چه لباسیه که پوشیدی
رزی:مگه چشه؟
کوک:مگه نمیبینی همه نگاه رو توهه
رزی:اوههه ددی حسودی میکنی
کوک:انگار خیلی دوست داری به فاکت بدم ؟
رزی:اوممم آره ددی
.
.
.
.
ویو لیا:کم کم از خواب بیدار شدم دیدم کوک نیست دنبالش گشتم ولی نبود رفتم سمت گوشیم زنگ زدم به کوک جواب نداد خیلی نگران شدم که یهو یادم اومد روی گوشیه کوک یه برنامه نصب کردم و مثل همون برنامه داخل گوشیه خودم هست که میشد فهمید کوک الان کجاست رفتم داخل برنامه دیدم کوک داخل باره سریع رفتم سمت بار بعد چندو مین رسیدم رفتم داخل بار دنبال کوک گشتم ولی نبود رفتم سمت اتاق های بار که در اتاق هارو باز کردم ولی کسی داخل اتاق ها نبود خواستم از بار برم که دیدم یه اتاق دیگه هم هست رفتم سمت اتاق درو باز کردم با چیزی که دیدم رفتم تو شک باورم نمیشد کوک داشت به من خیانت میکرد داشت با یه دختر س*ک*س میکرد که یهو کوک منو دید اومد سمتم
کوک:لیا بزار برات توضیح بدم
لیا:کوک چرا؟چرا بهم خیانت کردی؟
کوک: لیا من بهت خیانت نکردم اون هرزه....
لیا:کوک بنظرت من احمقم؟ دیگه نمیخوام ببینمت
کوک:لیا وایسا لیااااا..... هوففف گندش بزنن
.
.
.
.
ویو لیا:
سریع از اتاق اومدم بیرون داشتم از بار خارج میشدم که با یکی برخورد کردم اومدم یه چی بگم که دیدم....
𝐂𝐚𝐧 𝐲𝐨𝐮 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝐚𝐧𝐝 𝐜𝐨𝐦𝐦𝐞𝐧𝐭?
🅱🆈🅴 🆄🅽🆃🅸🅻 🆃🅷🅴 🅽🅴🆇🆃 🅿🅰🆁🆃.. 🖤
ببخشیددیرمیزارمدیگچیکاکنم؟بازآمدبویماهمدرسه:)..
کوک:یه کاری که شب میفهمی
لیا: اوممم باشه
کوک: آفرین حالا بیا بغلم
لیا: باشه
ویو کوک:
باورم نمیشد دارم به لیا خیانت میکنم ولی رزی(کسی که داره باهاش به لیا خیانت میکنه)خیلی خوشگله
لیا گفت خوابش میاد منم بردمش تو اتاق رو تخت لیا خوابش برد که رزی پیام داد گفت برم بار پیشش منم رفتم بار که رزی رو دیدم اونم منو دید اومد سمتم و لبام رو بوسید
رزی:های ددی
کوک:های بیبی
رزی:نظرت راجب لباسم چیه؟
کوک:لباسش اون لباس لعنتیش خیلی باز بود تا بالای زانوش بود و جلوش یه چاک داشت که سی*نه هاش پیدا بود اخم کوچیکی کردم که رزی گفت :
رزی: ددی چیشده؟
کوک:این چه لباسیه که پوشیدی
رزی:مگه چشه؟
کوک:مگه نمیبینی همه نگاه رو توهه
رزی:اوههه ددی حسودی میکنی
کوک:انگار خیلی دوست داری به فاکت بدم ؟
رزی:اوممم آره ددی
.
.
.
.
ویو لیا:کم کم از خواب بیدار شدم دیدم کوک نیست دنبالش گشتم ولی نبود رفتم سمت گوشیم زنگ زدم به کوک جواب نداد خیلی نگران شدم که یهو یادم اومد روی گوشیه کوک یه برنامه نصب کردم و مثل همون برنامه داخل گوشیه خودم هست که میشد فهمید کوک الان کجاست رفتم داخل برنامه دیدم کوک داخل باره سریع رفتم سمت بار بعد چندو مین رسیدم رفتم داخل بار دنبال کوک گشتم ولی نبود رفتم سمت اتاق های بار که در اتاق هارو باز کردم ولی کسی داخل اتاق ها نبود خواستم از بار برم که دیدم یه اتاق دیگه هم هست رفتم سمت اتاق درو باز کردم با چیزی که دیدم رفتم تو شک باورم نمیشد کوک داشت به من خیانت میکرد داشت با یه دختر س*ک*س میکرد که یهو کوک منو دید اومد سمتم
کوک:لیا بزار برات توضیح بدم
لیا:کوک چرا؟چرا بهم خیانت کردی؟
کوک: لیا من بهت خیانت نکردم اون هرزه....
لیا:کوک بنظرت من احمقم؟ دیگه نمیخوام ببینمت
کوک:لیا وایسا لیااااا..... هوففف گندش بزنن
.
.
.
.
ویو لیا:
سریع از اتاق اومدم بیرون داشتم از بار خارج میشدم که با یکی برخورد کردم اومدم یه چی بگم که دیدم....
𝐂𝐚𝐧 𝐲𝐨𝐮 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝐚𝐧𝐝 𝐜𝐨𝐦𝐦𝐞𝐧𝐭?
🅱🆈🅴 🆄🅽🆃🅸🅻 🆃🅷🅴 🅽🅴🆇🆃 🅿🅰🆁🆃.. 🖤
ببخشیددیرمیزارمدیگچیکاکنم؟بازآمدبویماهمدرسه:)..
۷.۳k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.