🥺🥲
.
💞پشتـــــــ دریاها
قایقے خواهم ساختــــــــــ
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریبـــــ
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشهے عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بستـــــــ
نه به دریاپَریانی که سر از آب به در میآرند ...
همچنان خواهم راند
پشت دریاها، شهری استـــــ
که در آن پنجرهها، رو به تجلّی باز استـــ
بامها جای کبوترهایی است که به فوّارهی هوش بشری مینگرند
دست هر کودک دَهسالهی شهر، شاخهی معرفتی استـــــــ
مردم شهر، به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیفــــــ
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود
و صدای پَرِ مرغان اساطیر، میآید در باد
پشت دریاها، شهری استـــــــ
که در آن وسعتِ خورشید، به اندازهے چشمان سحرخیزان استـــــــ
شاعران، وارث آب و خرد و روشنیاند
پشت دریاها، شهری استـــــــ
قایقی باید ساختــــــــ
💞پشتـــــــ دریاها
قایقے خواهم ساختــــــــــ
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریبـــــ
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشهے عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بستـــــــ
نه به دریاپَریانی که سر از آب به در میآرند ...
همچنان خواهم راند
پشت دریاها، شهری استـــــ
که در آن پنجرهها، رو به تجلّی باز استـــ
بامها جای کبوترهایی است که به فوّارهی هوش بشری مینگرند
دست هر کودک دَهسالهی شهر، شاخهی معرفتی استـــــــ
مردم شهر، به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیفــــــ
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود
و صدای پَرِ مرغان اساطیر، میآید در باد
پشت دریاها، شهری استـــــــ
که در آن وسعتِ خورشید، به اندازهے چشمان سحرخیزان استـــــــ
شاعران، وارث آب و خرد و روشنیاند
پشت دریاها، شهری استـــــــ
قایقی باید ساختــــــــ
۸.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲