رمان ماه دریاچه خونین
پارت ۱
روای:شب بود هوا بارونی تو قلعه ای که به قلعه سیاه معروف بود تو ژاپن چون توی شب اون سیاه میشد و ترسناک و ساکت خب صدای که از اتاق شکنجه میومد واقعا همه ی پرسنل قصر و میخکوب میکرد یعنی الان داره تو اتاق چجوری شکنجه اش میده
ناشناس:بگو چی کارش کردی کجا گذاشتی
ناشناس دوم:نمی دونم(با داد وگریه)
ناشناس:پس نمی دونی
روای:شلاقی رو از روی میز برداشت با آب سردی روش ریخت(اگه شلاق خیس بشه دردش ۱۰۰ برار میشه)و اون بیش از ۵۰۰ بار بهش شلاق زد
_خب حالا بگو چیکارش کردی
تو ی پارک زیر درخت بزرگ آلبالو
_آفرین که گفتی
بعد آب سرد و روش ریخت و سیم برقی روش گذاشت و اون مرد بعد از اتاق شکنجه گاه در اومد دستش و دراز کرد و خدمت کار بهش حوله ای داد
خدمت کار:کوروی سان سرورم بفرمایید
.
.
.
(چند ساعت بعد)
کوروی:پیداش کردین
سرباز:بله سرورم
کوروی:بزارش رو نیز بعد گمشو بیرون از اتاق
سرباز همین کارو انجام داد و رفت
کوروی پاکت رو باز کرد توش نامه بود نامه رو باز کرد
متن نامه:سلام من الان که این و میخونی من کنارت نیستم ولی من قبل از مرگم آدرس برادر تو پیدا کردم توی یه مافیا کار میکنه ولی الان توی یه جا به نام آژانس کارگاهی همین بود دوست دارم از طرف کسی که تو رو دوست داشت
کوروی چشماش پر از اشک شد ولی خودشو نگه داشت و به خدمت کار گفت که آدرس آژانس رو در بیارن داشت به کاراش میرسید که......
روای:شب بود هوا بارونی تو قلعه ای که به قلعه سیاه معروف بود تو ژاپن چون توی شب اون سیاه میشد و ترسناک و ساکت خب صدای که از اتاق شکنجه میومد واقعا همه ی پرسنل قصر و میخکوب میکرد یعنی الان داره تو اتاق چجوری شکنجه اش میده
ناشناس:بگو چی کارش کردی کجا گذاشتی
ناشناس دوم:نمی دونم(با داد وگریه)
ناشناس:پس نمی دونی
روای:شلاقی رو از روی میز برداشت با آب سردی روش ریخت(اگه شلاق خیس بشه دردش ۱۰۰ برار میشه)و اون بیش از ۵۰۰ بار بهش شلاق زد
_خب حالا بگو چیکارش کردی
تو ی پارک زیر درخت بزرگ آلبالو
_آفرین که گفتی
بعد آب سرد و روش ریخت و سیم برقی روش گذاشت و اون مرد بعد از اتاق شکنجه گاه در اومد دستش و دراز کرد و خدمت کار بهش حوله ای داد
خدمت کار:کوروی سان سرورم بفرمایید
.
.
.
(چند ساعت بعد)
کوروی:پیداش کردین
سرباز:بله سرورم
کوروی:بزارش رو نیز بعد گمشو بیرون از اتاق
سرباز همین کارو انجام داد و رفت
کوروی پاکت رو باز کرد توش نامه بود نامه رو باز کرد
متن نامه:سلام من الان که این و میخونی من کنارت نیستم ولی من قبل از مرگم آدرس برادر تو پیدا کردم توی یه مافیا کار میکنه ولی الان توی یه جا به نام آژانس کارگاهی همین بود دوست دارم از طرف کسی که تو رو دوست داشت
کوروی چشماش پر از اشک شد ولی خودشو نگه داشت و به خدمت کار گفت که آدرس آژانس رو در بیارن داشت به کاراش میرسید که......
۱.۹k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.