رمان عشق لجباز من
پارت ۴۹
محراب:خفه شید بابا جوجه ها😂🐥
مهشاد کنترل تلویزیون رو پرت کرد سمت محراب
محراب:اخ حیوووننن
مهشاد:حالا جوجه کیه؟
من:دیانا😂🐥
دیا:تو هم میخوای؟ 😐
من:نه مرسی دیانای بزرگ
محراب:میگما ما هم بیاییم دانشگاه شما ثبت نام کنیم
دیا:هوم خوبه
رومینا:خب منم بیام وسط بحثتون😂
همه:فضول
محراب:رومینا خانم شما دوس پسر داری؟
مهشاد:محرابببببببب
محراب:میخواستم حرص تورو درادرم
مهشاد:اصلا منو و دیانا باهاتون قهریم
دیا:راست میگه دنبال بهونه بودم باهات قهر کنم ارسلان الان باهات قهرم
من:ای بابا عجب روانی چرا باید باهام قهر کنی
محراب:ولشون کن داداش اینا دخترن اگه ماهی دو بار قهر نکنن که روزاشون شب نمیشه😂
شب میخواستیم بریم بخوابیم
من:دیانا بیا بریم بخوابیم
دیا:نمیام من باهات قهرم😂
من:مریض روانی من چی کار کردم که باهام قهری؟
دیا:نمیدونم ولی باهات قهرم 😂
مهشاد:منو دیانا باهم میخوابیم تو و محراب باهم
محراب:عه مهشاد بیا بریم مسخره😐
مهشاد:هههه فک کردی شوخی میکنم برو بخواب اقای احمدی
رفتیم تو اتاق ها
دیانا
مهشاد:ای خدا خیلی وقت بود با محراب قهر نکرده بودم نیاز بود تو چی؟ 😂
من:من با ارسلان تاحالا قهر نکردم 😅
مهشاد:وایییی جدی میگی؟
من:بل😂
مهشاد:قهر خیلی مهمه مگرنه مردا پرو میشن
من: عه پس از این به بعد همش باهاش قهر میکنم😂
خندیدیم و گرفتیم خوابیدیم
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
محراب:خفه شید بابا جوجه ها😂🐥
مهشاد کنترل تلویزیون رو پرت کرد سمت محراب
محراب:اخ حیوووننن
مهشاد:حالا جوجه کیه؟
من:دیانا😂🐥
دیا:تو هم میخوای؟ 😐
من:نه مرسی دیانای بزرگ
محراب:میگما ما هم بیاییم دانشگاه شما ثبت نام کنیم
دیا:هوم خوبه
رومینا:خب منم بیام وسط بحثتون😂
همه:فضول
محراب:رومینا خانم شما دوس پسر داری؟
مهشاد:محرابببببببب
محراب:میخواستم حرص تورو درادرم
مهشاد:اصلا منو و دیانا باهاتون قهریم
دیا:راست میگه دنبال بهونه بودم باهات قهر کنم ارسلان الان باهات قهرم
من:ای بابا عجب روانی چرا باید باهام قهر کنی
محراب:ولشون کن داداش اینا دخترن اگه ماهی دو بار قهر نکنن که روزاشون شب نمیشه😂
شب میخواستیم بریم بخوابیم
من:دیانا بیا بریم بخوابیم
دیا:نمیام من باهات قهرم😂
من:مریض روانی من چی کار کردم که باهام قهری؟
دیا:نمیدونم ولی باهات قهرم 😂
مهشاد:منو دیانا باهم میخوابیم تو و محراب باهم
محراب:عه مهشاد بیا بریم مسخره😐
مهشاد:هههه فک کردی شوخی میکنم برو بخواب اقای احمدی
رفتیم تو اتاق ها
دیانا
مهشاد:ای خدا خیلی وقت بود با محراب قهر نکرده بودم نیاز بود تو چی؟ 😂
من:من با ارسلان تاحالا قهر نکردم 😅
مهشاد:وایییی جدی میگی؟
من:بل😂
مهشاد:قهر خیلی مهمه مگرنه مردا پرو میشن
من: عه پس از این به بعد همش باهاش قهر میکنم😂
خندیدیم و گرفتیم خوابیدیم
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۶۳.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.