《 time 》....
《 time 》....
Part : 10
از جام بلند شدم و سمت دکتر رفتم
جونگکوک:حالش خوبه ؟
د.لی:شانس آوردید تیر به قلبش نخورد و یکم بالا تر از قلبش بود ...تونستم نجاتش بدم ولی یه مدت باید استراحت کنه...
جونگکوک:تا اخر هفته ی دیگه خوب میشه؟
د.لی: شاید ..اره
جونگگوک:کی بهوش میاد؟
د.لی: ۲ ساعت دیگه ..ارام بخش تزریق کردم ..فردا هم باید سرم و چندتا امپول توی دستش بزنه
جونگکوک:باشه همه ی کارهای لازم رو انجام بدید
د.لی:پس من دیگه میرم...انشالا سری خوب بشه
جونگکوک:خیلی ممنون
دکتر رفت منم در اتاق رو باز کردم و رفتم توی اتاق با دیدن صورتش رنگ از سرم پرید ...پوستش به گچ تبدیل شده بود لبای صورتی و نرمش به رنگ سفید در اومده بود
میتونستم سردی بدنش رو حس کنم
رفتم سمتش و روی لبه ی تخت نشستم ...کسی بود که منو از دست فشار هار روانی نجات داد ..اون کسی بود که من قلبمو بهش باختم ...کاری کرد حس کنم قلبی توی سینم میتپه ...نمیتونم باور کنم بخاطر من پرید جلوی گلوله ... واقعا از دستش عصبانیم ...دستشو گرفتم و روی دستشو بوسیدم
بلند شدم و روی پیشونیش هم بوسیدم و از اتاق بیرون رفتم
تهیونگ:خوبه؟
جونگکوک:نمیدونم ولی دکتر گفت باید استراحت کنه
تهیونگ:لیا خیلی بی قرار بود
جونگکوک:دستور بده عمارت رو مرتب کنن و طبقه ی پنجم عمارت رو مخصوص ا.ت با تم سفید و کرم آماده کنن ..اون عاشق رنگه سفیده
تهیونگ:باشه تا اخر شب ردیفش میکنم
جونگکوک:مرسی
تهیونگ: خواهش ...
جونگکوک:میرم امنیت عمارت و به ۱۰۰ برسونم
تهیونگ :حله
........
دو ساعت بعد
بادیگارددآقا خانم بیدار شدن
جونگکوک:باشه
سریع از پله ها رفتم بالا و در و با شدت باز کردم
سمت تخت رفتم ...
جونگکوک:بهوش اومدی
با صدایی که انگار از ته چاه میومد لب زد
ا.ت:ک...کاش میمردم
جونگکوک:چرا از اتاق اومدی بیرون و اومدی جلوی گلوله
ا.ت:فکر کردم میخوان بکشنت
جونگکوک:خوب میدونی حواسم به همچی هست چرا خودتو میندازی وسط
ا.ت:ی..یلحضه اون مردرو که دیدم میخواست بزنه بهت خون به مغزم نرسید
جونگکوک: کارت اشتباه بود
ا.ت:بجای تشکر میگی؟
جونگکوک:هیچوقت بخاطر همچین کاری ازت تشکر نمیکنم
دست ا.ت و توی دستم گرفتم و لبه ی تخت نشستم
جونگکوک:ا.ت اگه باهم ازدواج کنیم میتونم بیشتر ازت محافظت کنم
ا.ت:من حالم خوب نیست نزدیک بود بمیرم بعد هنوز میگی ازدواج
جونگکوک:باشه باشه به خودت فشار نیار
ا.ت:فردا درموردش صحبت کنیم
جونگکوک:باشه
Part : 10
از جام بلند شدم و سمت دکتر رفتم
جونگکوک:حالش خوبه ؟
د.لی:شانس آوردید تیر به قلبش نخورد و یکم بالا تر از قلبش بود ...تونستم نجاتش بدم ولی یه مدت باید استراحت کنه...
جونگکوک:تا اخر هفته ی دیگه خوب میشه؟
د.لی: شاید ..اره
جونگگوک:کی بهوش میاد؟
د.لی: ۲ ساعت دیگه ..ارام بخش تزریق کردم ..فردا هم باید سرم و چندتا امپول توی دستش بزنه
جونگکوک:باشه همه ی کارهای لازم رو انجام بدید
د.لی:پس من دیگه میرم...انشالا سری خوب بشه
جونگکوک:خیلی ممنون
دکتر رفت منم در اتاق رو باز کردم و رفتم توی اتاق با دیدن صورتش رنگ از سرم پرید ...پوستش به گچ تبدیل شده بود لبای صورتی و نرمش به رنگ سفید در اومده بود
میتونستم سردی بدنش رو حس کنم
رفتم سمتش و روی لبه ی تخت نشستم ...کسی بود که منو از دست فشار هار روانی نجات داد ..اون کسی بود که من قلبمو بهش باختم ...کاری کرد حس کنم قلبی توی سینم میتپه ...نمیتونم باور کنم بخاطر من پرید جلوی گلوله ... واقعا از دستش عصبانیم ...دستشو گرفتم و روی دستشو بوسیدم
بلند شدم و روی پیشونیش هم بوسیدم و از اتاق بیرون رفتم
تهیونگ:خوبه؟
جونگکوک:نمیدونم ولی دکتر گفت باید استراحت کنه
تهیونگ:لیا خیلی بی قرار بود
جونگکوک:دستور بده عمارت رو مرتب کنن و طبقه ی پنجم عمارت رو مخصوص ا.ت با تم سفید و کرم آماده کنن ..اون عاشق رنگه سفیده
تهیونگ:باشه تا اخر شب ردیفش میکنم
جونگکوک:مرسی
تهیونگ: خواهش ...
جونگکوک:میرم امنیت عمارت و به ۱۰۰ برسونم
تهیونگ :حله
........
دو ساعت بعد
بادیگارددآقا خانم بیدار شدن
جونگکوک:باشه
سریع از پله ها رفتم بالا و در و با شدت باز کردم
سمت تخت رفتم ...
جونگکوک:بهوش اومدی
با صدایی که انگار از ته چاه میومد لب زد
ا.ت:ک...کاش میمردم
جونگکوک:چرا از اتاق اومدی بیرون و اومدی جلوی گلوله
ا.ت:فکر کردم میخوان بکشنت
جونگکوک:خوب میدونی حواسم به همچی هست چرا خودتو میندازی وسط
ا.ت:ی..یلحضه اون مردرو که دیدم میخواست بزنه بهت خون به مغزم نرسید
جونگکوک: کارت اشتباه بود
ا.ت:بجای تشکر میگی؟
جونگکوک:هیچوقت بخاطر همچین کاری ازت تشکر نمیکنم
دست ا.ت و توی دستم گرفتم و لبه ی تخت نشستم
جونگکوک:ا.ت اگه باهم ازدواج کنیم میتونم بیشتر ازت محافظت کنم
ا.ت:من حالم خوب نیست نزدیک بود بمیرم بعد هنوز میگی ازدواج
جونگکوک:باشه باشه به خودت فشار نیار
ا.ت:فردا درموردش صحبت کنیم
جونگکوک:باشه
۱۰.۱k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.