شخصیت اصلی..ا.ت جونکوک
شخصیت اصلی..ا.ت جونکوک
شخصیت فعلی.. عضا بی تی اس عضا بلنک پینک
ا.ت: من ا.ت هستم ۲۰ سالمه سرد خفن اما با دوستای سمیمیم شاد مهربون منحرف پر حرف
کوک: من کوک هستم ۲۰سالمه سر خشن اما با تهونگ بهتر صحبت میکنم و با کسی سمیمی بشم سر به سرش زیاد میزارم
تهونگ:من تهونگم دوست سمیمی کوک همه از من میترسن و با خانوما نشون میدم محترم که نیستم
نامجون:۲۵سالمه پسر عموعه ا.ت هکر باهوش گروه
رزی:۲۳سالمه خواهر نامجون هکر باهوش اما نه به اندازه نامجون
جیسو : ۲۰ سالمه هم دانشگاهی ا.ت دوست سمیمش وفادار غیرتی عصبی
جیمین :پسر عمه ا.ت جنگی تو گروه دعوایی ۲۳ساله
لیسا : دختر خاله ا.ت راز نگهدار ا.ت و جنگی مث جیمین
جیهوپ جنی شوگا در طور داستان باهاش اشنا میشید شخصیت های مهمی دارت میخوام کنجکاوتون کنم بیب
خلاصه :ا.ت وقتی ده ساله بود میره تو کمد دیواری تا با والدینش قایم موچک کنه(نکته کمد تو اتاقه صداهای تو خونه رو نمیشنوه)
بعد یک ساعت میره بیرون ببینه چرا نیومدن حتا تو اتاقو نگاه کنن بعد میبینه صدای غریبه میاد که میگه پسرم کوکی بدو بریم پلیس اومد و تا اومدم بیرون اونا رفتن و با دیدن پدر مادرم غرق در خون گریه کردم و تو خونه عمم زنده گی میکنم و با نامجون جیسو رزی لیسا جیمین یه گروه تشکیل دادیم و تا انتقام بگیریم و جیسو من داریم به دانشگاهی میریم که کلا ثروتمد هستن و توش خلافکار داره به لطف نامجون فهمیدیم ۷۰ درصد خلافکار ها داخل اون دانشگاهه و اتفاقی میاده که ناراحت کندس
شخصیت فعلی.. عضا بی تی اس عضا بلنک پینک
ا.ت: من ا.ت هستم ۲۰ سالمه سرد خفن اما با دوستای سمیمیم شاد مهربون منحرف پر حرف
کوک: من کوک هستم ۲۰سالمه سر خشن اما با تهونگ بهتر صحبت میکنم و با کسی سمیمی بشم سر به سرش زیاد میزارم
تهونگ:من تهونگم دوست سمیمی کوک همه از من میترسن و با خانوما نشون میدم محترم که نیستم
نامجون:۲۵سالمه پسر عموعه ا.ت هکر باهوش گروه
رزی:۲۳سالمه خواهر نامجون هکر باهوش اما نه به اندازه نامجون
جیسو : ۲۰ سالمه هم دانشگاهی ا.ت دوست سمیمش وفادار غیرتی عصبی
جیمین :پسر عمه ا.ت جنگی تو گروه دعوایی ۲۳ساله
لیسا : دختر خاله ا.ت راز نگهدار ا.ت و جنگی مث جیمین
جیهوپ جنی شوگا در طور داستان باهاش اشنا میشید شخصیت های مهمی دارت میخوام کنجکاوتون کنم بیب
خلاصه :ا.ت وقتی ده ساله بود میره تو کمد دیواری تا با والدینش قایم موچک کنه(نکته کمد تو اتاقه صداهای تو خونه رو نمیشنوه)
بعد یک ساعت میره بیرون ببینه چرا نیومدن حتا تو اتاقو نگاه کنن بعد میبینه صدای غریبه میاد که میگه پسرم کوکی بدو بریم پلیس اومد و تا اومدم بیرون اونا رفتن و با دیدن پدر مادرم غرق در خون گریه کردم و تو خونه عمم زنده گی میکنم و با نامجون جیسو رزی لیسا جیمین یه گروه تشکیل دادیم و تا انتقام بگیریم و جیسو من داریم به دانشگاهی میریم که کلا ثروتمد هستن و توش خلافکار داره به لطف نامجون فهمیدیم ۷۰ درصد خلافکار ها داخل اون دانشگاهه و اتفاقی میاده که ناراحت کندس
۳.۷k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.