༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
part:¹⁵
۱.ت : جیمینااااا اونو بریز توی کاسه
جیمین : چرا
۱.ت : شوگا دوس نداره
جیمین : واو تو بهتر از من میشناسیش راستی میخای یه چیز برات تعریف کنم
۱.ت : اره
جیمین : یه روز مامان شوگا میره اون پشت یهو دستمو کردم رو شکمش قلقلکش دادم
۱.ت : جیمینا اییییی نکن جررر اییی شکمم درد گرفت
جیمین : کیوت بپر پشتم بریم پسررارو بیدار کنیم
۱.ت : پریدم رو کتفش که برگشتیم که بیدارشون کنم که با پسره مواجه شدیم حالا نگو عادی بودن نه مثل ددیا نگاهمون میکردن شوگا کوک تهیونگ با نیم تنه لخت سیسپکاشون نگاه های دارکشون تهیونگ چشاش خمار کرد دستش روی عکش گرفت یکم اومد جلو و لب خند خبیسانه ای زد و گفت
تهیونگ : صبح بخیر
۱.ت : اروم موها جیمین بهم ریختم گفتم صلام پسرااااا خاستیم بیایم بیدارتون کنم
کوک : صبح بخیر جیمین خان فک نمیکردم راه بری
جیمین : به خودم مربوط
کوک : نشونت میدم
شوگا : کی به جی هوپ میگید بیاد
جیمین : هیونگ واقعا هوپی داره از امریکا بر میگرده دلم براش تنگ شده
کوک : چرا انقد زوغ کردی
جیمین : چون برادر بزرگمه
۱.ت : جیمینی دلم گرسنشه
تهیونگ : نگاهمو بهش دادم که لبخندش پاک شد با چشای پاکش نگاهم میکرد با موهای جیمین ور میرفت
کوک : ۱.ت خاهرم امروز داره میاد اینجا بهش گفتم واست لباس بیاره چه رنگی دوس داری کوچولو
تهیونگ : صورتی میپوش
......
part:¹⁵
۱.ت : جیمینااااا اونو بریز توی کاسه
جیمین : چرا
۱.ت : شوگا دوس نداره
جیمین : واو تو بهتر از من میشناسیش راستی میخای یه چیز برات تعریف کنم
۱.ت : اره
جیمین : یه روز مامان شوگا میره اون پشت یهو دستمو کردم رو شکمش قلقلکش دادم
۱.ت : جیمینا اییییی نکن جررر اییی شکمم درد گرفت
جیمین : کیوت بپر پشتم بریم پسررارو بیدار کنیم
۱.ت : پریدم رو کتفش که برگشتیم که بیدارشون کنم که با پسره مواجه شدیم حالا نگو عادی بودن نه مثل ددیا نگاهمون میکردن شوگا کوک تهیونگ با نیم تنه لخت سیسپکاشون نگاه های دارکشون تهیونگ چشاش خمار کرد دستش روی عکش گرفت یکم اومد جلو و لب خند خبیسانه ای زد و گفت
تهیونگ : صبح بخیر
۱.ت : اروم موها جیمین بهم ریختم گفتم صلام پسرااااا خاستیم بیایم بیدارتون کنم
کوک : صبح بخیر جیمین خان فک نمیکردم راه بری
جیمین : به خودم مربوط
کوک : نشونت میدم
شوگا : کی به جی هوپ میگید بیاد
جیمین : هیونگ واقعا هوپی داره از امریکا بر میگرده دلم براش تنگ شده
کوک : چرا انقد زوغ کردی
جیمین : چون برادر بزرگمه
۱.ت : جیمینی دلم گرسنشه
تهیونگ : نگاهمو بهش دادم که لبخندش پاک شد با چشای پاکش نگاهم میکرد با موهای جیمین ور میرفت
کوک : ۱.ت خاهرم امروز داره میاد اینجا بهش گفتم واست لباس بیاره چه رنگی دوس داری کوچولو
تهیونگ : صورتی میپوش
......
۵۴.۳k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.