make you mine part : ۱۷
× تنها زندگی میکنی؟!
+ نه...مامانم تو کمپانیه الان ...
× میگم اخه اینهمه غذا تو یخچال یه دختر تنها نمیشه!
+ یه چیزی جونگکوک هم میدونست من مریضم !؟
× امم من نمیدونم....میگم ولی تو از من سرحال تری...مطمئنی مریضی؟
+ نه نقش بازی کردم...
× منظورم اینه که...شوخی کردم...هیچی ولش کن...قابلمه کجاست؟!
.
+ اولین باره سوپ میپزی ؟!
× اره ،چطور ؟!
+ خوبه...شاید برای اولین بار زیادی خوبه فقط بی نمکه!
× عه ...بزار برم نمک بیارم
.
+ چرا این طور نگام میکنی ؟!
× ها؟! ....چطور نگاه میکنم؟!
+ زل زدی بهم...برو واس خودتم بریز بخور
× نه من سیرم!....خیلی شیرین غذا میخوری!
+ وات؟!
× منظورم اینه که با اینکه اخلاق تندی داری ولی کلا کیوتی!
+ برو بابا معلوم نیست فوش میدی یا تعریف میکنی!؟
× پس قبل از اینکه خیلی سوتی بدم...بهتره دهنمو ببندم!
+ موافقم!
.
× مطمئنی به کسی احتیاج نداری؟!
+ بابا بخدا مامانم اینهمه گیر نمیده بهم...برو دیگه از کمپانی زنگ زدن
× ولی تو اگه یهو تب کنی چی؟!
+ برو
× باش مراقب خودت باش
یهو بغلت کرد
+ یا یا یا...چیکار میکنی؟!یادت رفته من...
× نونا مراقب خودت باش...زود خوب شو
رفت
+ وات ده ف
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
جونگکوک :
_ بالاخره اومد بیرون...فکر کردم شبم میخواد بمونه!....ها ....چرا ...چرا بغلش ...کرد؟!.....ای پسره ی....بیشعور من بهت اعتماد کردم ....نه اینطور نمیشه
در ماشین رو باز کرد ولی یه لحظه اروم شد و دوباره بست
_ انگار الان من برم چی میخواد بشه که...وقتی بهم حتی اهمیت نمیده!.....ولی من این یونجون رو ....میکشممممم🤬
ادامه فیک داخل کامنت ها
+ نه...مامانم تو کمپانیه الان ...
× میگم اخه اینهمه غذا تو یخچال یه دختر تنها نمیشه!
+ یه چیزی جونگکوک هم میدونست من مریضم !؟
× امم من نمیدونم....میگم ولی تو از من سرحال تری...مطمئنی مریضی؟
+ نه نقش بازی کردم...
× منظورم اینه که...شوخی کردم...هیچی ولش کن...قابلمه کجاست؟!
.
+ اولین باره سوپ میپزی ؟!
× اره ،چطور ؟!
+ خوبه...شاید برای اولین بار زیادی خوبه فقط بی نمکه!
× عه ...بزار برم نمک بیارم
.
+ چرا این طور نگام میکنی ؟!
× ها؟! ....چطور نگاه میکنم؟!
+ زل زدی بهم...برو واس خودتم بریز بخور
× نه من سیرم!....خیلی شیرین غذا میخوری!
+ وات؟!
× منظورم اینه که با اینکه اخلاق تندی داری ولی کلا کیوتی!
+ برو بابا معلوم نیست فوش میدی یا تعریف میکنی!؟
× پس قبل از اینکه خیلی سوتی بدم...بهتره دهنمو ببندم!
+ موافقم!
.
× مطمئنی به کسی احتیاج نداری؟!
+ بابا بخدا مامانم اینهمه گیر نمیده بهم...برو دیگه از کمپانی زنگ زدن
× ولی تو اگه یهو تب کنی چی؟!
+ برو
× باش مراقب خودت باش
یهو بغلت کرد
+ یا یا یا...چیکار میکنی؟!یادت رفته من...
× نونا مراقب خودت باش...زود خوب شو
رفت
+ وات ده ف
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
جونگکوک :
_ بالاخره اومد بیرون...فکر کردم شبم میخواد بمونه!....ها ....چرا ...چرا بغلش ...کرد؟!.....ای پسره ی....بیشعور من بهت اعتماد کردم ....نه اینطور نمیشه
در ماشین رو باز کرد ولی یه لحظه اروم شد و دوباره بست
_ انگار الان من برم چی میخواد بشه که...وقتی بهم حتی اهمیت نمیده!.....ولی من این یونجون رو ....میکشممممم🤬
ادامه فیک داخل کامنت ها
۷.۸k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.