Part 23
Part 23
ویو لونا
از خواب بیدار شدم دلم به شدت درد میکرد آشغال عوضی ،
دلم برا جونگ کوکم تنگ شده لعنت به
من کاش اون روز رئیس و سوار ماشینم نمیکردم وگرنه الان اینجا نبودم ولی اونجوری عموم و جونگ کوک و نمیدیدم که ولش کن اصلا
پاشدم رفتم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم و ی لباس بلند و گشاد پوشیدم که آقای روانی گیر نده
رفتم پایین آجوما گفت که نیست
خداروشکر صبحونم و خوردم رفتم جلوی
تلویزیون یکم فیلم دیدم که چشام گرم شد
چشامو با حس دستی رو شکمم باز کردم
_هی چیکار میکنی
لی : نمیتونم به شیکم زنم دست بزنم؟
میخوام ببینم بچه تو دلت کاشتم یا نه
(نیشخند)
_عوضی (آروم)
لی : چیزی گفتی ؟
_نه
لی : برو آماده شو ی لباس برات گذاشتم بپوش و به خودت برس میخوایم بریم
بیرون
_باشه
حمایت کم بود ؛ کمترم شد:)
ویو لونا
از خواب بیدار شدم دلم به شدت درد میکرد آشغال عوضی ،
دلم برا جونگ کوکم تنگ شده لعنت به
من کاش اون روز رئیس و سوار ماشینم نمیکردم وگرنه الان اینجا نبودم ولی اونجوری عموم و جونگ کوک و نمیدیدم که ولش کن اصلا
پاشدم رفتم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم و ی لباس بلند و گشاد پوشیدم که آقای روانی گیر نده
رفتم پایین آجوما گفت که نیست
خداروشکر صبحونم و خوردم رفتم جلوی
تلویزیون یکم فیلم دیدم که چشام گرم شد
چشامو با حس دستی رو شکمم باز کردم
_هی چیکار میکنی
لی : نمیتونم به شیکم زنم دست بزنم؟
میخوام ببینم بچه تو دلت کاشتم یا نه
(نیشخند)
_عوضی (آروم)
لی : چیزی گفتی ؟
_نه
لی : برو آماده شو ی لباس برات گذاشتم بپوش و به خودت برس میخوایم بریم
بیرون
_باشه
حمایت کم بود ؛ کمترم شد:)
۶۱۹
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.