اون پرواز هیرت انگیز
part 7
از زبون یون
سریع یو لباس خوب پوشیدم و روش بزم مدرسمون رو پوشیدم و کوله خوشگلم رو برداشتم از خونه که دور شدم وارد یک سرویس بهداشتی عمومی شدم فرمم رو در آوردم و مقنعم رو با شال داخل کولم عوض کردم و فرمم رو گزاشتم تو کیفم و از سرویس بهداشتی خارج شدم
پرش زمانی به بعد از ظهر
رسیدم خونه
+سلام خانواده منننننننن من برگشتم
(قبل برگشتن به خونه دوباره فرمت رو پوشیدم) بعدشم به هوای تکالیف و کمک گرفتن از داداشم دوتایی رفتیم تو اتاق و در رو بستیم دوتایی نشستیم و بت گوشی من دنبال یه هواپیما با شرایت خوب میگشتیم که بالاخره یدونه پیدا کردیم که با پول هواپیما آدی قست وی ای پیش رو میتونستی رزرو کنی من همون جا باهاشون تماس گرفتم و همون جا نصف پول رو پرداخت کردم اما چون برادرم از رفتن من خیلی ناراحت بود بهشون گفتم شاید هم چند روز بعد بخام بیتم مشکل که نداره گفتن نه هروقت خواستین باقی پول رو صبحش برامون واریز کنید
پرش زمانی شد شد به داداشم گفتم
+امشب رو تو خیلی خسته ای تامن دوباره قرصا و دمنوشی که خوردی رو تمیز کنم و جا بندازم خیلی طول میکشه امشب رو تو توی تخت من بخواب
٪نه تو فردا میری نمیشه من کمکت میکنم
💙
یون و داداشش دوتایی خونه رو تمیز کردن و باهم دشک انداختن و خوابیدم داداش یون دستاش رو دور کمر یون حلقه کرد و بغلش کرد صبح که یون پاشد تا حاضر شه برای رفتن برادرش از بدن دردی که به دلیل استفاده زیاد از بدنش توی دوره بیماری رنج میبرد محکم یون رو تو بغلش فشار میداد و نمیزاشت از پیشش بره
از زبون یون
بعد از کلی تلاش بدنش رو لمث کردم دیدم داره تو تب میسوزه بزور خودم رو از بغلش بیرون آوردم و با یک حوله خیس کل بدش رو شستم بعد هم بیدارش کردم تا قرص بخوره پاشد نشست و قرص خورد و دوباره خوابش برد منم تصمیم گرفتم العان نرم و بعد از ظهر برم کل بعد از ظهر رو بالا سر برادرم تو اتاق موندم و ازش مراقبت کردم دیدم کم کم باید برم آخه به مامانم گفتم این هفته شیفت ظهرام پاشدم برم چمدون ببندم که برادرم دستم رو گرفت طب و لرزش بدنش کم شده بود و کاملا عادی بود پاشد سرحال نشست کنارم و گفت یکم دیگه پیشش بمونم
+من مشکلی ندارم داداش جونیم
٪اما تو باید به آرزو هات برسی نه مثل من که شبا میرم بیرون میخوابم و زیر دستی این و اون رو میکنم و به تو و مامان و بابا میگم میرم خارج کار میکنم
+چی؟
٪اره ببخشید بهت دروغ گقتم پاشو باهم وسایلت رو جمع کنیم بعدشم باهم میریم بیرو رستوران بعدشم کافه بعدشم باهم میریم شهربازی بعدشم یکم تو پارک قدم میزنیم همونجا موقع قدم زدن تو به اونجا زنگ میزنی و پول رو پرداخت میکنی بعدشم برمیگردیم خونه ساکت رو برمیداریم و دوتا ساک هم من برات میخرم وسایلت رو جمع می کنیم بعدشم......
از زبون یون
سریع یو لباس خوب پوشیدم و روش بزم مدرسمون رو پوشیدم و کوله خوشگلم رو برداشتم از خونه که دور شدم وارد یک سرویس بهداشتی عمومی شدم فرمم رو در آوردم و مقنعم رو با شال داخل کولم عوض کردم و فرمم رو گزاشتم تو کیفم و از سرویس بهداشتی خارج شدم
پرش زمانی به بعد از ظهر
رسیدم خونه
+سلام خانواده منننننننن من برگشتم
(قبل برگشتن به خونه دوباره فرمت رو پوشیدم) بعدشم به هوای تکالیف و کمک گرفتن از داداشم دوتایی رفتیم تو اتاق و در رو بستیم دوتایی نشستیم و بت گوشی من دنبال یه هواپیما با شرایت خوب میگشتیم که بالاخره یدونه پیدا کردیم که با پول هواپیما آدی قست وی ای پیش رو میتونستی رزرو کنی من همون جا باهاشون تماس گرفتم و همون جا نصف پول رو پرداخت کردم اما چون برادرم از رفتن من خیلی ناراحت بود بهشون گفتم شاید هم چند روز بعد بخام بیتم مشکل که نداره گفتن نه هروقت خواستین باقی پول رو صبحش برامون واریز کنید
پرش زمانی شد شد به داداشم گفتم
+امشب رو تو خیلی خسته ای تامن دوباره قرصا و دمنوشی که خوردی رو تمیز کنم و جا بندازم خیلی طول میکشه امشب رو تو توی تخت من بخواب
٪نه تو فردا میری نمیشه من کمکت میکنم
💙
یون و داداشش دوتایی خونه رو تمیز کردن و باهم دشک انداختن و خوابیدم داداش یون دستاش رو دور کمر یون حلقه کرد و بغلش کرد صبح که یون پاشد تا حاضر شه برای رفتن برادرش از بدن دردی که به دلیل استفاده زیاد از بدنش توی دوره بیماری رنج میبرد محکم یون رو تو بغلش فشار میداد و نمیزاشت از پیشش بره
از زبون یون
بعد از کلی تلاش بدنش رو لمث کردم دیدم داره تو تب میسوزه بزور خودم رو از بغلش بیرون آوردم و با یک حوله خیس کل بدش رو شستم بعد هم بیدارش کردم تا قرص بخوره پاشد نشست و قرص خورد و دوباره خوابش برد منم تصمیم گرفتم العان نرم و بعد از ظهر برم کل بعد از ظهر رو بالا سر برادرم تو اتاق موندم و ازش مراقبت کردم دیدم کم کم باید برم آخه به مامانم گفتم این هفته شیفت ظهرام پاشدم برم چمدون ببندم که برادرم دستم رو گرفت طب و لرزش بدنش کم شده بود و کاملا عادی بود پاشد سرحال نشست کنارم و گفت یکم دیگه پیشش بمونم
+من مشکلی ندارم داداش جونیم
٪اما تو باید به آرزو هات برسی نه مثل من که شبا میرم بیرون میخوابم و زیر دستی این و اون رو میکنم و به تو و مامان و بابا میگم میرم خارج کار میکنم
+چی؟
٪اره ببخشید بهت دروغ گقتم پاشو باهم وسایلت رو جمع کنیم بعدشم باهم میریم بیرو رستوران بعدشم کافه بعدشم باهم میریم شهربازی بعدشم یکم تو پارک قدم میزنیم همونجا موقع قدم زدن تو به اونجا زنگ میزنی و پول رو پرداخت میکنی بعدشم برمیگردیم خونه ساکت رو برمیداریم و دوتا ساک هم من برات میخرم وسایلت رو جمع می کنیم بعدشم......
۴۶۴
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.