پارت ۱۴
ارسلان =آخه
دیانا =اقای کاشی لطفا بیرون فکر کنم دوست دختر تون رو منتظر گذاشتین
ارسلان=اومدم برم بیرون دیانا گفتش به نیکا که برای ۳ روز دیگه بلیت بگیر الان بگیر (اون روزی که دیانا گفته بود بلیت هواپیما بگیره شنبه بود 😫)یعنی روز سه شنبه برن
نیکا =چشم
نیکا =راستی ارسی تو هم میای
ارسی =نه من می خوام با دوست دخترم باشم شایدم برگشتین من با دوست دخترم ازدواج کرده بودم
دیانا=انگار قلب کلن شکست و یهو گریه کردم و صدایه هق هق هقم تا بیرون میرفت
ارسی=وقتی صدای هق هق دیانا رو گوش کردم گریم گرفت
دیانا =اقای کاشی لطفا بیرون فکر کنم دوست دختر تون رو منتظر گذاشتین
ارسلان=اومدم برم بیرون دیانا گفتش به نیکا که برای ۳ روز دیگه بلیت بگیر الان بگیر (اون روزی که دیانا گفته بود بلیت هواپیما بگیره شنبه بود 😫)یعنی روز سه شنبه برن
نیکا =چشم
نیکا =راستی ارسی تو هم میای
ارسی =نه من می خوام با دوست دخترم باشم شایدم برگشتین من با دوست دخترم ازدواج کرده بودم
دیانا=انگار قلب کلن شکست و یهو گریه کردم و صدایه هق هق هقم تا بیرون میرفت
ارسی=وقتی صدای هق هق دیانا رو گوش کردم گریم گرفت
۳۲.۲k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.