نگاه اول
نگاه اول
پارت نهم
بدو بدو
رفتم وای خدایا چرا من اینجوری شدم
اوفففففففففف
ا/ت دختر آروم باش
ارومممممممممممممممم
وایییییی اخه...
با شنیدن صدا حرفم قطع شد
منشی بود
منشی=اووووو خانم ا/ت شما اینجایید
ا/ت:بلع چیزی شده؟!
منشی:نه فقط وسایل اوردم الان یکی از میاد اینجا که شما کارتونو شروع کنید
ا/ت:اووووو.....باشه منتظرم
منشی خداحفظی کرد و رفت
و در پشت سرش بست
یعنی کدوم از اعضا میمودن اوففففف
(از دیدن جیمین)
وایییییییی پسرم اون ،اون،اون...
چشما
اون
لبای پفیش
اون
موهای صافش که
جلوی چشماش ریخته بود
اون دختر داشت با من چیکار میکرد
من
من
من
اصن چم شده
چرا اینجوری شدم چرا نمی تونم بهش فکر نکنم
ضربان قلبم هیچکدوم دست خود ش نبود
داشتم فکر میکردم که یدفعه ای منشی صدام زد
منشی:اقای جیمین لطفا بیاید میکوپ ارتیستتون منتظرتون هستن
جیمین:اوووو ...الان میام
با منشی رفتم سمت یکی از اتقا
در زد و ما ورود.....
کردم اون بود جیمین خودتو کنترل کن
اوفففففف
منشی:اقای جیمین من دیگه میرم کاری داشتید صدام بزنید خداحفظ
منشی رفت
و من مونده بودم و اون
ا/ت:اممممم...اقای پارک لطفا بیاید بشید دیرتون میشه
جیمین:بلع بلع امدم
رفتم نشستم
اون شروع به کار کرد
از این زاویه هم زیبا بود
وای کنترل کردن ضربان قلبم سخت بود
(۵رقیقه بعد)
همه کاراشو کرد بود و فقط یه چیز موند بود
برق لب
باید اعتراف میکردم کارش عالی بود
امد وقتی داشت برق لب و میزد
یکدفعه ای نگاهش به لبام خیره شد
منم همینطور
دیگه واقعا کارام و کنترل نمیکردم
همینطوری که نگاش میکردم صورتمو نزدیک میکردم
که.....
بلخره امدم
حمایت کنید اگر کامنتا زیاد بود ممکن پارت بعدی و امشب بزارم🤭🤌😔💙🌱
پارت نهم
بدو بدو
رفتم وای خدایا چرا من اینجوری شدم
اوفففففففففف
ا/ت دختر آروم باش
ارومممممممممممممممم
وایییییی اخه...
با شنیدن صدا حرفم قطع شد
منشی بود
منشی=اووووو خانم ا/ت شما اینجایید
ا/ت:بلع چیزی شده؟!
منشی:نه فقط وسایل اوردم الان یکی از میاد اینجا که شما کارتونو شروع کنید
ا/ت:اووووو.....باشه منتظرم
منشی خداحفظی کرد و رفت
و در پشت سرش بست
یعنی کدوم از اعضا میمودن اوففففف
(از دیدن جیمین)
وایییییییی پسرم اون ،اون،اون...
چشما
اون
لبای پفیش
اون
موهای صافش که
جلوی چشماش ریخته بود
اون دختر داشت با من چیکار میکرد
من
من
من
اصن چم شده
چرا اینجوری شدم چرا نمی تونم بهش فکر نکنم
ضربان قلبم هیچکدوم دست خود ش نبود
داشتم فکر میکردم که یدفعه ای منشی صدام زد
منشی:اقای جیمین لطفا بیاید میکوپ ارتیستتون منتظرتون هستن
جیمین:اوووو ...الان میام
با منشی رفتم سمت یکی از اتقا
در زد و ما ورود.....
کردم اون بود جیمین خودتو کنترل کن
اوفففففف
منشی:اقای جیمین من دیگه میرم کاری داشتید صدام بزنید خداحفظ
منشی رفت
و من مونده بودم و اون
ا/ت:اممممم...اقای پارک لطفا بیاید بشید دیرتون میشه
جیمین:بلع بلع امدم
رفتم نشستم
اون شروع به کار کرد
از این زاویه هم زیبا بود
وای کنترل کردن ضربان قلبم سخت بود
(۵رقیقه بعد)
همه کاراشو کرد بود و فقط یه چیز موند بود
برق لب
باید اعتراف میکردم کارش عالی بود
امد وقتی داشت برق لب و میزد
یکدفعه ای نگاهش به لبام خیره شد
منم همینطور
دیگه واقعا کارام و کنترل نمیکردم
همینطوری که نگاش میکردم صورتمو نزدیک میکردم
که.....
بلخره امدم
حمایت کنید اگر کامنتا زیاد بود ممکن پارت بعدی و امشب بزارم🤭🤌😔💙🌱
۱۸.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.