رفیق روزهایم مرحم واژه های دفتر کاهیم
دفتر شعرم را رو به آسمان می گشایم ؛ شاید هوای ابری اش شعرم را بارانی کند . چه ساده است باران و چه ساده می بارد قطرات ریز ریزش به روی گونه های من .... دفتر شعرم که خیس میشود اشک است که از چشمانم سرازیر میشود ؛ دلم بوی شعر هایم را گرفته است .آری انگار من و باران یکی شده ایم ...بقلم انیس عزیزی
۲۱.۱k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱