فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:74
.............................................................
کره شمالی/
در همین حین دایون اومد و سمت میز اونها رفت به بهونه اینکه صدای موسیقی زیادی صورتشو خم کرد و دستشو پشت مرد قرار داد وقتی ازش سوال میپرسید چیزی لازم داره یا نه جیبشو میگشت با پیدا نکردن چیزی سرشو بلند کرد و با لبخند از مرد کوک و لیسا دور شد با تکون دادن سرش به معنی منفی اونجارو ترک کرد
تهیونگ: باید خودمون انجامش بدیم پاشو
جنی: جین گفت طبقه ۵م اتاق ۳۲۰۸!
بعد از کلی انتظار بلاخره به طبقه مورد نظر رسیدن از آسانسور خارج شدن و بعد کلی گشتن اتاق رو پیدا کردن جنی کارتش رو توی کیفش بیرون آورد خیالشون بابت دوربین ها راحت بود اما میترسیدن کسی از اونجا رد بشه تا زندگیشون نابود بشه با در باز شد آروم درو واکرد و خطاب به تهیونگ گفت
جنی: اینجا منتظر باش الان برمیگردم!
وارد اتاق شد۱۵دقیقه ای گذشته بود میشد گفت کل اتاقو زیر و رو کرده بود اما اثری از فلش نبود! دستاشو روی سرش گذاشت و موهاشو رو به عقب داد
جنی: کجاست این لعنتی! وایسا! فهمیدم
به سمت سرویس اتاق رفت آخرین کشوی میز رو باز کرد با دیدن جعبه کوچیکی که اونجا بود لبخند روی لبش اومد جعبه رو باز کرد و با دیدن فلش خوشحال از جاش بلند شد میخواست از اتاق بره بیرون که با هل داده شدنش به دیوار پشتش خورد تهیونگ بود!
(کاملا اسمات دوست عزیز جنبه نداری نخون!)
که بدون اینکه اجازه بده جنی حرفی بزنه لباشو به بازی گرفت زبونشو تو دهن جنی برد کمرشو گرفت و طعم همه دهنشو چشید با فاصله دادن سرش توی چشمای جنی زل زد
تهیونگ: این یکی از فانتزی هامه سک.س کردن تو ماموریت اونم با تو*بم*
جنی: لعنت به فانتزی هات الانم برو کنار دیرمون میشه!
تهیونگ بدون توجه به حرف جنی دوباره لباشو بوسید هردو لب پایینی و بالاییش مک میزد و جنی رو بلند کرد سمت تخت خواب اون مرده رفتن و جنی رو روی تخت انداخت درحالی که میبوسیدش دستشو سمت پوصی جنی برد و از روی لباس نوازشش کرد
جنی: آهه.. ازت متنفرم کیم تهیونگ!
تهیونگ: او!
چون هر لحظه ممکن بود مرده برگرده بدون اینکه لباس جنی رو دربیاره فقط لباسشو بالا زد و شورتشو پایین کشید شلوار و باکسر خودش رو تا روی زانو هاش پایین کشید و روی جنی خیمه زد دیکشو داخل جنی قرار داد که جنی ناله نه! جیغ کشید! پایین تنه اش درد داشت
جنی: بزرگه عوضی درش بیار!
تهیونگ: گفتم که عاشق این لحظه م از دستش نمیدم!
تهیونگ شروع کرد به تلمبه زدن سرعتشو بیشتر و بیشتر میکرد چندمین بعد هردو کام شدن تهیونگ و جنی بیخبر از دوربینی که داخل دکمه پیراهن تهیونگ بود!
لایک۳۰
کامنت 30
پارت:74
.............................................................
کره شمالی/
در همین حین دایون اومد و سمت میز اونها رفت به بهونه اینکه صدای موسیقی زیادی صورتشو خم کرد و دستشو پشت مرد قرار داد وقتی ازش سوال میپرسید چیزی لازم داره یا نه جیبشو میگشت با پیدا نکردن چیزی سرشو بلند کرد و با لبخند از مرد کوک و لیسا دور شد با تکون دادن سرش به معنی منفی اونجارو ترک کرد
تهیونگ: باید خودمون انجامش بدیم پاشو
جنی: جین گفت طبقه ۵م اتاق ۳۲۰۸!
بعد از کلی انتظار بلاخره به طبقه مورد نظر رسیدن از آسانسور خارج شدن و بعد کلی گشتن اتاق رو پیدا کردن جنی کارتش رو توی کیفش بیرون آورد خیالشون بابت دوربین ها راحت بود اما میترسیدن کسی از اونجا رد بشه تا زندگیشون نابود بشه با در باز شد آروم درو واکرد و خطاب به تهیونگ گفت
جنی: اینجا منتظر باش الان برمیگردم!
وارد اتاق شد۱۵دقیقه ای گذشته بود میشد گفت کل اتاقو زیر و رو کرده بود اما اثری از فلش نبود! دستاشو روی سرش گذاشت و موهاشو رو به عقب داد
جنی: کجاست این لعنتی! وایسا! فهمیدم
به سمت سرویس اتاق رفت آخرین کشوی میز رو باز کرد با دیدن جعبه کوچیکی که اونجا بود لبخند روی لبش اومد جعبه رو باز کرد و با دیدن فلش خوشحال از جاش بلند شد میخواست از اتاق بره بیرون که با هل داده شدنش به دیوار پشتش خورد تهیونگ بود!
(کاملا اسمات دوست عزیز جنبه نداری نخون!)
که بدون اینکه اجازه بده جنی حرفی بزنه لباشو به بازی گرفت زبونشو تو دهن جنی برد کمرشو گرفت و طعم همه دهنشو چشید با فاصله دادن سرش توی چشمای جنی زل زد
تهیونگ: این یکی از فانتزی هامه سک.س کردن تو ماموریت اونم با تو*بم*
جنی: لعنت به فانتزی هات الانم برو کنار دیرمون میشه!
تهیونگ بدون توجه به حرف جنی دوباره لباشو بوسید هردو لب پایینی و بالاییش مک میزد و جنی رو بلند کرد سمت تخت خواب اون مرده رفتن و جنی رو روی تخت انداخت درحالی که میبوسیدش دستشو سمت پوصی جنی برد و از روی لباس نوازشش کرد
جنی: آهه.. ازت متنفرم کیم تهیونگ!
تهیونگ: او!
چون هر لحظه ممکن بود مرده برگرده بدون اینکه لباس جنی رو دربیاره فقط لباسشو بالا زد و شورتشو پایین کشید شلوار و باکسر خودش رو تا روی زانو هاش پایین کشید و روی جنی خیمه زد دیکشو داخل جنی قرار داد که جنی ناله نه! جیغ کشید! پایین تنه اش درد داشت
جنی: بزرگه عوضی درش بیار!
تهیونگ: گفتم که عاشق این لحظه م از دستش نمیدم!
تهیونگ شروع کرد به تلمبه زدن سرعتشو بیشتر و بیشتر میکرد چندمین بعد هردو کام شدن تهیونگ و جنی بیخبر از دوربینی که داخل دکمه پیراهن تهیونگ بود!
لایک۳۰
کامنت 30
۱۵.۱k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.